گزارش تصویری
گزارش تصویری از مراسم های برگزار شده
در جوشقان در خرداد ماه ۱۳۹۰
در ادامه مطلب
گزارش تصویری از مراسم های برگزار شده
در جوشقان در خرداد ماه ۱۳۹۰
در ادامه مطلب
چند روز پیش شاعران و مادحان اهلبیت به مناسبت ولادت مولا علی (ع) طی دیداری که با امام خامنه ای داشتند، گلچینی از زیباترین اشعارشان را که به شعرهای آیینی موسوم اند خواندند، خلاصه ای از این دیدار همان شب از شبکه اول سیما پخش شد. حال و هوای اشعار آقای قاسم صرافان در نظرم، حال و هوای متفاوتی از بقیه آمد، و چه اشعار زیبایی خواند:
حتی به خندهای شده مهمانمان كنید
زلفی نشان دهید و پریشانمان كنید
از ما مسافران قدم دور خود زدن
سلمان شدن گذشت، مسلمانمان كنید
یك نور واحدید كه در چارده افق
تكرار میشوید كه حیرانمان كنید
***
لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حكایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!
به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
و به خال كنج لبت سلام، كه نشسته با چه ملاحتی
به جمال، وارث كوثری، به خدا محمد دیگری
به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!
بلغالعلی به كمال تو، كشفالدجی به جمال تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی
شده پر دو چشم در ازل، یكی از شراب و یكی عسل
نظرت چه كرده در این غزل، كه چنین گرفته قرابتی
تو كه آینه تو كه آیتی، تو كه آبروی عبادتی
تو كه با دل همه راحتی، تو قیام كن كه قیامتی
زد اگر كسی در ِخانهات، دل ماست كرده بهانهات
همه جا گرفته نشانهات، به چه حسرتی، به چه حالتی!
نه مرا نبین، رصدم نكن، و نظر به خوب و بدم نكن
ز درت بیا و ردم نكن، تو كه آستان سخاوتی
*** پ ن: فایل صوتی قرائت شعر از زبان شاعر در مراسم را از اینجا دانلود کنید
عشق من و تو چه ماجرایی دارد
این قصه چه شاهی چه گدایی دارد
من بین صفا و مروه هم میگویم
ایوان نجف عجب صفایی دارد
ادامه ی تصاویر در ادامه مطلب...

خوشا به حالتان معتكفین عزیز. پدیدهى اعتكاف یكى از رویشهاى انقلابى است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتكاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام ماه رجب فرا مىرسید، در مسجد امام قم -آنهم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتكاف ندیده بودم-، شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتكاف مىكردند. این پدیدهى عمومى؛ این كه دهها هزار نفر در مراسم اعتكاف شركت كنند، آن هم اغلب جوان، جزو رویشهاى انقلاب است. من یك وقت عرض كردم كه انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویشها بر ریزشها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتكفین عزیز.
توصیهى من این است كه در این سه روزى كه شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بكنید. حرف كه مىزنید، غذا كه مىخورید، معاشرت كه مىكنید، كتاب كه مىخوانید، فكر كه مىكنید، نقشه كه براى آینده مىكشید، در همهى این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. تمرین این چیزها در این سه روز مىتواند درسى باشد براى خود آن عزیزان و براى ماها كه اینجا نشستهایم و با غبطه نگاه مىكنیم به حال جوانان عزیزمان كه در حال اعتكاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم یاد بدهید.
امام خامنه ای -خطبههاي نماز جمعه تهران - 28/5/1384
مطلبی حول مسئله اتحاد در منطقه به قلم آقای مهدی کاکلی مندرجه در صبح میمه
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد
عزیزان گرامی سلام
در ابتدا باید از آقای شیبانی برای فراهم ساختن محیطی برای تبادل افکار جوانان منطقه ، سپاس گزار باشم. چرا که بر این باورم مهمترین عامل تفرقه و تنفر از یک دیگر عدم شناخت از عقاید یکدیگر است عدم شناخت به علاوه تبلیغات مسموم کار را به جایی میرساند که مردم شام از اینکه حضرت علی(ع) در نماز به شهادت رسیده تعجب کرده و می گویند مگر علی هم نماز میخواند؟! در مسایل و مراودات اجتماعی هم همین گونه است شاید برای شما پیش آمده باشد که با شخصی روبرو شده باشید که در نگاه اول از وی خوشتان نیاید و پیش خودتان به اصطلاح بگویید که :- این از اوناشه!- ولی با اندکی گفتگو و آشنایی به این نکته پی می برید که چه قدر افکار مشابهی دارید و ممکن است به بهترین دوستان شما تبدیل شود. و از پیش داوری خود خجل شوید. در منطقه ما هم از کامو گرفته تا لایبید و از موته گرفته تا ونداده مردمانی شریف و خیرخواه زندگی می کنند که عدم ارتباط مناسب و مداوم به علاوه سنگ اندازی بعضی از معلوم الحال هایی که به فکر منافع خود هستند تا حدودی از هم غافل و متاسفانه گاه از هم به خاطر عدم شناخت و پیش داوری ، متنفر میگردند.
مراد من از درج مطلب تحت عنوان پاسخ به برادر گرامی جوشقانی ضمن تعجب از شک نگارنده جوشقانی به خیر خواهی آقای شیبانی در خصوص مسایل منطقه با توجه به شناختی که من از ایشان دارم؛ یادآوری این مطلب است که با تحقیر و کوچک شمردن یکدیگر بهره ای نخواهیم برد شما خود قضاوت کنید کامو را مکان زیبا و بزرگ و جزء شهر جوشقان و کامو معرفی کنید برای اعتلای نام جوشقان قالی بهتر است یا مکانی کوچک و... و یا مردمان میمه و جوشقان را مردمانی با فرهنگ و دوست که در مراودات خود بر مبانی انسانی رفتار می کنند معرفی کنیم بهتر است یا مردمانی که هنوز در پی دعواهای پاین برره و بالا برره هستند و خونخواه جاهلیت گذشتگان!
در نظری از شادروان امیر هوشنگ خان حیدری( البته تا جایی که من شنیده ام از اینکه او را خان بگویند کراهت داشت) یاد شد. تا جایی که من می دانم ایشان اصالتاً میمه ای یا خسرو آبادی بود است و دل مشغولی عمده اش اتحاد منطقه بوده است.و از مجاهدین انقلابی و شاگردان مرحوم آیت الله طالقانی، که گمان عمده بر آن است که به خاطر فعالیت های مبارزاتی به دست عوامل ساواک به شهادت رسید.و اگر آن روایت از مرگش که شما می فرمایید درست باشد راه شهید راه اتحاد است روا نیست که در استدلالمان ، خون او را پیراهن عثمانی برای ایجاد تفرقه کنیم. و اگر هم مطلع باشید مردم جوشقان پس از مرگش ، خشم خود را نثار بزرگانی از جوشقان کردند که مخالف اتحاد بودند و کذا و کذا... بزرگانی که هنوز اندیشه مسمومشان در منطقه وجود دارد. و اگر بخواهیم تاریخ را ورق بزنیم پر است از اینگونه ماجرا هایی که حاکمان به مثل تفرقه بیانداز و حکومت کن خوب عمل کرده اند. اما باید بپذیریم دوران ظل السلطانی تمام شده است دورانی که ناصر الدین شاه اصفهان را به برادرش ظل السلطان می فروخت و او منطقه کاشان را به شاهزاده ای و حاکم کاشان منطقه جوشقان را به میرزایی دیگر تا او با گرفتن خراج از مردم منطقه پول خرید منطقه را برای شاه فراهم کند که پس از واپاشی حکومت قاجار هریک از آبادی های تابعه بخاطر جور گذشته حرکتی واگرایانه را آغاز کردند. جلال و شکوه گذشته جوشقان شکوه ظل السلطانی است که آینده را نمیسازد. شما می دانید هنوز اشخاصی در جوشقان مالک یا مدعی سه چهارم اراضی جوشقانند. اراضی به ارث رسیده از ظل السلطان؟
بودن نام کامو پس از نام جوشقان منافعش بیشتر بوده یا ضرر هایش که اگر این مورد نبود به دلایل جمعیتی شهرداری به جوشقان تعلق نمی گرفت! از غیرت و تعصب می گویید غیرت و تعصب واژه هایی است که برای توجیه رفتار غیر منطقی و غیر عقلانی در پاسخ به انتخاب های اشتباه اختراع شده اند. و اگر غیر از این است شما آنها را معنی کنید! منطق من یا به قول شما غیرت در آن نیست که فلان آقا مسوول نمایندگی یا فلان ریس اداره در جوشقان سمت داشته باشد! منطق من در این است که بیماری برای اعزام مجبور نباشد در زمستان از گردنه قهرود عبور کند در حالی که دسترسی به بیمارستان در شهر مجاور در اندک زمان فراهم است! یا در اقدامی برروی چشم هم چشمی دانشگاه آزاد احداث شود در حالی که همه دانشگاه های آزاد با کمبود دانشجو و ورشکستگی مواجهند! در حالی که اولویت های مهمتری در منطقه وجود دارد.
عزیزی اشاره زیبایی در انعکاس قهرمانی تیم جوشقان در وبلاگ صبح میمه داشته اند. تلاش هیات فوتبال بخش میمه در حضور همه تیم های منطقه بوده است و تشکیل تیم های متشکل از بازیکنان مشترک از میمه، جوشقان ، وزوان، اذان و ... و حضور در رقابتهای شهرستانی و استانی بوده که با موفقیت نسبی نیز همراه بوده است که اگر این تفکر نبود بدلایل جمعیتی همین موفقت های نسبی نیز قابل حصول نبود.
در پایان ضمن پوزش از زیاده گویی خود و یا سوء برداشت یا جسارتی ناخواسته به افکار کسی سفارش میکنم که در هر اتفاق به جنبه مثبت آن نگریسته و با کنار گذاشتن عصبیت های جاهلانه در پی فراهم ساخت آسایش مردم منطقه باشیم نه در پی فراهم ساختن منافع سود جویان! این کلام را نه تنها به همشهریان جوشفانی بلکه دوستان میمه ای وزوانی، کامویی، ازانی و... میگویم که هر کلامی که با بیان برتری جویی همراه باشد ناپسند است و تفکر جاهلیت عربی یا فاشیسم نازی است. عقیده ما باید عقیده قرآن باشد که می فرماید ان اکرمکم عندالله اتقیکم
پی نوشت: ژست های سوپر انقلابی برخی دوستان وب نویس همشهری و رابطه ی اتحاد با اتخاذ مواضع متعصبانه عصر قجری همراه با ادعای میهن پرستی و چاشنی روشنفکری از سوی آنان! این همه تناقض آن هم در یک جمله! عجیب است نه؟! بهانه ی وطن دوستی و دفاع از هویت وطنی هیچگاه مجوزی برای توهین، هتاکی و فحاشی به زمین و زمان نخواهد بود! بد دفاع کردن از هزار بار حمله کردن و تخریب کردن مضرتر است. خلاصه اینکه راه دفاع از فرهنگ و تاریخ خاک مقدس جوشقان، هیچگاه از بی فرهنگی، بی ادبی و هتاکی نمی گذرد. فأین تذهبون؟
پس از آنکه کسانی به سیاه نمایی علیه مطلب " آقای هاشمی، تو دهنی شما محفوظ" شفق پرداختند و آن را پرده دری خواندند که ناقض فرهنگ جوشقانی است! بر آن شدیم تا معدودی از کاربردهای رایج "تودهنی" را در گفتمان امام روح الله (ره) را به عنوان نقض سخنان و باور دوستان بیاوریم. این مسئله فارغ از صحیح بودن یا نبودن موضع شفق در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی می باشد. توصیه می کنیم پس از اندکی تحقیق و جستجو در گفتمان امام و انقلاب و ادبیات رایج در آن در مورد اینگونه مطالب شفق اظهار نظر گردد تا موجب اینگونه سوء تفاهمات برای دوستان نگردد. استدلال در باب صحت موضع یا عدم آن به مرحله ی بعد کلام موکول می گردد!
« چرا تودهنى نمىزنند به اين شهربانيها، به اين سازمانها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشاءاند مىتوانند يك همچه كارى را بكنند؛ حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد[ند] به عصر سابق [دوران استبداد] و قبل از صد سال پيش از اين. حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تودهنى به اينهايى كه كار بد مىكنند، كارهاى خلاف اسلام مىكنند، كارهاى خلاف ديانت مىكنند و نسبت مىدهند به ايشان؛ تبرئه كند خودش را. آقا، نمىشود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد؛ نمىشود اين. اگر نيستند بگويند، اظهار كنند.»
«مگر مىشود يك نفر مسلمان باشد و با اين ستور، [با] كشف حجاب مبتذل موافق باشد؟ زنهاى ايران هم قيام كردند بر ضدش و تودهنى به او زدند كه ما نمىخواهيم اينطور چيز را، ما بايد آزاد باشيم»
«شما ببينيد چه جنايت بزرگى [است]، در تمام جنايتهايى كه اين مرد كرده است؛ همه خيانتهايى كه اين مرد كرده است؛ از دادن نفت ما به خارج، از خراب كردن وضع زراعت ما، از خراب كردن فرهنگ ما، از دست دادن حيثيت نظام ما؛ همه اينها را يك طرف بگذاريد، قضيه تغيير تاريخ را يك طرف. تغيير تاريخ اسلام به تاريخ گبرها را شما اگر در يك طرف ترازو بگذاريد، خيانتهاى اين آدم و جنايتهاى اين آدم و همه چيزهاى ديگرى كه از دست داده ايم ما به واسطه اين [شخص]، در يك طرف بگذاريد؛ اين اهميتش بيشتر است و گمان نكنيد كه اگر ملت مهلتش داده بود، همين [يك] قدم بود؛ اين همين است كه زرتشتيها، به حَسَب آن زمانها، زرتشتيها نوشتند...، به شاه نوشتند: تاكنون كسى پيدا نشده است كه به اندازه شما به مذهب ما خدمت بكند! به مذهب زرتشتيها، آتش پرستها خدمت بكند! اين قدم اولش بود كه تاريخ را تغيير داد؛ قدمهاى ديگرى داشت كه بحمداللَّه ملت توى دهنش زد. حتى تاريخ را هم برگردانيد به نحو اول! اين تودهنى كه الآن از اين ملت خورده است، دارد يكى يكى اين پايه هايى كه تا حالا بالا برده بود، يكى يكى دارد خراب مىشود و شما بايد صبر كنيد، بايد حوصله داشته باشيد، و اينها يكى بعد از ديگرى خراب خواهد شد»
«نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند؛ اينها مطالعات كردند وروى مطالعاتْ اين مسائل را مىگويند، طرح مىكنند. اينها متن قرآن را مطالعه كردهاند، اسلام را هم مطالعه كردهاند و فهميدهاند كه قرآن يك كتابى است كه اگر مسلمانها به آن اتصال پيدا كنند تودهنى مىزند به اين اقوامى كه مىخواهند بيايند سلطه پيدا كنند بر مسلمين. قرآن مىگويد هرگز خداى تبارك و تعالى سلطهاى براى غيرِمُسْلم بر مُسْلم قرار نداده است. هرگز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود؛ يك تسلطى، يك راهى، حتى يك راه نبايد پيدا بكند: "لَنْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلًا" اصلًا راه نبايد داشته باشند مشركين؛ و اين قدرتهاى فاسده راه نبايد داشته باشند بر مسلمين. اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اين متون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحه اين غارتگريها و اين سلطه جوييها را مىخوانند؛ پس چه بكنند كه اين سلطه جوييها به قوّت خودش باقى باشد و اين غارتگريهاهم ادامه پيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند»
«با بوقهاى خودشان اين تبليغات را مىكنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و- عرض مىكنم- روحانيت اسلام را پيش مردم، يا لااقل پيش اين اشخاصى كه در خارج ايران هستند، يعنى اين خودشان از غير مُسْلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه دار بكنند كه نه، اينها مىخواهند يك حكومت ارتجاعى [بكنند]، يك حكومت ارتجاعى، ارتجاع اسلامى! اسلام را، خود اين آقا اسلام را ارتجاعى معرفى مىكند. اين مىگويد اين مطلب را كه خير، «دين مبين اسلام» اينها را مىگويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مىگويند، مىگويد اينها مرتجع هستند! مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين! تبليغ مىكنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده. غفلت از اينكه خود ايشان تاريخ 2500 ساله را حالا پيش كشيده! ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مىگويند، اينها كه مىگويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلطه ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطه ابرقدرتها قرار داده، اينها مرتجعند! اما آنهايى كه مال مردم را دارند مىخورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند نه، اينها متمدن هستند و اينها دروازه باز آزادى است!»
«با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به زن خدمتى كرده است كه در تاريخ همچو سابقهاى ندارد. اسلام زن را از توى لجنزارها برداشته آورده شخصيت به او داده، اسلام با زن مخالف است؟! اينها تبليغات است. مىخواهند شما را از اسلام دور كنند و مالتان را بخورند، مىخواهند شما را از روحانيت كنار بزنند و مالتان را بخورند، مىخواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پيدا كند و اموال زيرزمينىتان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تاآخر. و اگر امروز همه ملت دست به هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از اين گرفتارى، تا آخر در گرفتارى هستند. و هركس يك كلمه بگويد كه موافق باشد با سازش با اين مرد، خيانت كرده؛ هم بر اسلام و هم بر مسلمين و هم بر كشور خيانت كرده است. خودتان را بپاييد و ناظر باشيد اشخاصى را كه مىخواهند يك همچو كارهايى را بكنند. اگر يكوقت از دهن كسى بيرون آمد، تودهنى به او بزنيد كه همچو غلطى را نكند. ان شاء اللَّه خداوند همهتان را حفظ كند؛ موفق باشيد و خدمت كنيد به كشور خودتان و اسلام خودتان.»
«بايد اشخاصى كه ظالم هستند و به زيردستها ظلم كردند، بايد آنها ديگر ظلم نكنند. طبقات مختلف به طبقات پايين ظلم نكنند. بايد حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اينها در جمهورى اسلامى بايد عمل بشود. و ملت وظيفه دارد كه در جمهورى اسلامى پشتيبانى از دولتها بكند كه به خدمت ملت هستند. اگر دولتى را ديد كه خلاف مىكند، ملت بايد تودهنى به او بزند. اگر چنانچه دستگاه جابرى را ديد كه مىخواهد به آنها ظلم كند، بايد شكايت از او بكنند و دادگاهها بايد دادخواهى بكنند؛ و اگر نكردند خود ملت بايد دادخواهى بكند، برود توى دهن آنها بزند»
«از اسلام مىترسند. از جمهورى صدمه نديدند، از اسلام صدمه ديدند. آنكه تودهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دمكراتيك هم نبود، جمهورى دمكراتيك اسلامى هم نبود؛ جمهورى اسلامى بود. علامت اينكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت- هر كه مىخواهد باشد- اگر چنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته- نظير «خوارج» كه پينه بسته بود پيشانىشان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند- اگر اشخاصى باشند كه صد در صد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم از آزادى مىزنند، دم از استقلال مى زنند لكن در نوشته هاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همان طورى كه شيطان از بسم اللَّه مىترسد اينها از اسلام مى ترسند! علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى كه خونش را داد در راه اسلام، اينهايى كه خون دادند، جوانهاى ما كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند، و تظاهر كردند و با مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودند كه دمكراتيك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دمكراتيك بود؟ اينها جمهورى مىخواستند مثل جمهورى كه شوروى مى خواهد؟ شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى كه ساير ممالك دشمن ما مى خواهد؛ امريكا هم جمهورى است. ملت ما كه خون خودش را ريخت و فرياد كرد «اللَّه اكبر» و فرياد كرد «جمهورى اسلامى»، اسلام اينها را وادار كرد به يك همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن يا آن معنايى كه شوروىها مىخواهند؟ يا آن معنايى كه امريكايىها مىخواهند؟ يا آن معنايى كه اسرائيل مىخواهد؟ آنها هم جمهورىاند. اينهايى كه مىگويند جمهورى، «اسلامى» را دنبال آن نمىگذارند- و فقط اين دو كلمه، كه من از اول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مىخواهيم: «جمهورى اسلامى»- اگر ديديد يك كلمهاى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است. اگر كلمه اسلام پهلويش گذاشتند مىخواهند شما را بازى بدهند. اگر ديديد كه يك كلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است.»
«اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مىخواهند كه اين جمهورى اسلامى كه از آن مىترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام، مىترسند [نباشد] ولهذا عمالشان به اين راه افتادند كه لازم نيست جمهورى «اسلامى» باشد، خوب، «جمهورى» باشد؛ «جمهورى ايرانى» باشد؛ «جمهورى دمكراتيك» باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مىترسند، از اسلام آن چيزهايى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تودهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت! اينها از اين مى ترسند. ولهذا كوشش مىكنند خودشان و عمالشان، كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند، كوشش مىكنند كه اين كلمه «اسلام» تو كار نباشد؛ هرچه مى خواهد جايش باشد. اينها راضى هستند كه هرچه جاى كلمه «جمهورى اسلامى» هرچه مىخواهيد بگذاريد؛ اسلام نباشد؛ ديگر هرچه مىخواهد باشد! در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد، ولو كمونيست قدرت داشته باشد! اينها دنبال اين هستند. اينها از روحانى مىترسند، و از اسلام مىترسند. چون از اسلام مىترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هست مىترسند، از منبرى مىترسند، براى اينكه مروج اسلام است. از روحانى و اهل محراب مىترسند، براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مى ترسند، هر چيزى كه دنباله اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند، از آن مىترسند و نمىخواهند آن را »
چند هفته ای به علت قرابت زمانی با امتحانات پایان ترم، مجال حضور بر گستره ی وب کمتر به وجود آمد و گه گاهی تنها از طریق اینترنت تلفن همراه، صرفاً در جریان نظرات دوستان، مخاطبان و همراهان همیشگی شفق قرار می گرفتم. طی یکی دو روز اخیر، اما از طریق دوستان مطلع شدم که مطلبی در وبلاگ صبح میمه در موضوع مراسم یادواره شهدای کامو درج و نقل گردیده که عکس العمل های متفاوت و بعضاً متناقضی را از همشهریان جوشقانی و به ویژه دوستان وب نویس برانگیخته است. رجوع به این وبلاگ و مشاهده ی این مطلب و نظرات و نقدهایی هایی که پس از آن بر آن درج گردیده، بیش از پیش مرا به چند نکته واقف نمود:
۱- اصولاً پوشش خبری صبح میمه در مورد مراسم کامو به علت اهمیت آن که از حضور امام جمعه ی موقت تهران در آن نشأت می گرفت، امری کاملاً طبیعی بود، چرا که در طی سالهای اخیر تنها معدودی دفعات شاهد بوده ایم که شخصیتی در این حدود کشوری، علمی و اخلاقی به منطقه مشرف شود، مازاد بر آن، اهمیتی که مردمان و مسئولان برگزاری این مراسم در کامو برای شأن شهدایشان قائلند تحسین هر مسلمانی را بر می انگیزد. امری که در جوشقان کمتر به آن توجه می شود و به عنوان نمونه مراسم یادواره ی شهدای جوشقان در سال جاری، هرچند در سطحی مطلوبتر از سالهای قبل برگزار گردید (که خود امیدوار کننده بود)، اما دچار مشکلات فراوانی از جمله ضیق شدید وقت (مراسم پس از اقامه ی نماز مغرب و عشاء) بود که رفع آن در آینده همیت، توجه و تلاش جدی و نه ویترین وار و نمایشی همه ی مسئولان امر را می طلبد.
۲- نقدهایی که دوستان (همشهری) مبنی بر مغرضانه بودن اقدام صبح میمه در درج مطلب "یادواره شهدای کامو" درج نمودند به دور از انصاف بود. چرا که مراسمی در این سطح اهمیت، به عنوان یک خبر همراه با یک تلنگر به مسئولان منطقه و تشویق به سمت و سوگیری در جهت اهمیت بخشی به اینگونه مراسمات مذهبی، نه تنها باعث توهین به شهر یا فردی نخواهد شود و مخل اتحاد نیست، بلکه حرکت به سوی برگزاری آبرومند چنین مراسماتی به نزدیک تر شدن قلوب مؤمنان در شهرهای مختلف منطقه شده و قدیمی ترها و خاک جبهه خورده ها را یادآوری روزهای سبز دفاع مقدس خواهد کرد. روزهایی که همه برادرانه و به دور از دعواهای قبیله ای و منطقه ای، شمیم اتحاد می نواختند برای دفاع از مرز و بوم مقدس و مام و امام خود. باشد که شهدا باز هم از انفاس مسیحایی خود بدمند بر کالبد بی روح شهرهای منطقه و خود گره باز کنند از این عدم هم دلی و اتحاد مردمان منطقه.
3- نقد آقای کاکلی که از مدیران جوان، لایق، فعال، خوشفکر و البته همشهری ما در میمه هم هستند، البته نقدی آرمان طلبانه و شایان تقدیر است. اما باید به بعید بودن فاصله ی آن از حقیقت آنچه که در منطقه و البته در میان هم منطقه ای های کامویی می گذرد نیز اشاره کرد. به نظر می رسد بیشتر دوستان وب نویس جوشقانی نیز به فاصله ی زیاد این مطلب تا حقیقت ماجرا معترضند تا اصل مطلب و خبر مندرجه در صبح میمه. در این مورد باید گفت تا آنجا که اینجانب در جریان امور فیمابین دو منطقه کامو و جوشقان می باشم، به غیر از اقدامات حساسیت برانگیزی که متأسفانه در زمان انتخابات شوراها از برخی کاندیداهای همشهری سر زد، در سایر مواقع مسئولان شهرداری، شورای شهر و البته مردم جوشقان دست دوستی و همکاری به سوی هم منطقه ای های کامو دراز نموده اند اما باید گفت که متأسفانه این مصاحبت همواره یک طرفه بوده و به شهادت شهردار سابق جوشقان (به عنوان یک قاضی بی طرف که هیچ تعلق خاطری از حیث وطنی نه به جوشقان و نه به کامو نداشت)، اکثریت مشکلات شهر و شهرداری در دوره ی 4 ساله ی خدمت ایشان از کامو نشأت گرفته بود. نمونه ی بارز این مشکلات نیز خودداری شهروندان این منطقه از پرداختن مالیات و عوارض قانونی شهرداری و کارشکنی های مختلف در سطوح مختلف اجرایی و سنگ اندازی هایی که کامویی الاصل ها بعضاً در مناصب میانی حکومتی بر کار شهرداری و... انجام می دادند، می باشد. لذا همان طور که در مطلب عزیز جوشقانی مندرج در صبح میمه آمده؛ حقیقت اوضاع و افکار عمومی دو منطقه جوشقان و کامو از " در اولویت بودن جدایی کامو از جوشقان" و شکل گرفتن" شهرداری جوشقان قالی" به صورت مستقل حکایت دارد.
4- در مورد موضوعی که چند تن از همشهریان عزیز با ذکر نام این حقیر در صبح میمه فرموده اند به این مضمون که " حالا برایتان اثبات شد که هم منطقه ای های میمه ای صلاح و مصلحت جوشقان را نمی خواهند و دلسوز ما نیستند" و ارتباط دادن این مطلب با مطلب چند هفته پیش شفق در مورد "تبدیل شدن بانک صادرات شعبه جوشقان به باجه میمه" نظر شفق جوشقان روشن است و همان موضع قبلی است. گویا برخی دوستان اصرار داشتند که باجه شدن شعبه جوشقان توطئه ای از سوی میمه ای ها و ریاست میمه ای این شعبه بوده که تا کنون برای این دعوی خود هیچ ذلیل و مدرک و سند محکمه پسندی ارائه نداده اند. در آن مقطع شفق حسب دلایل منطقی انگشت اشاره خود را برای یافتن مقصر یا مقصرین به سوی سرمایه داران محلی که با خارج کردن سرمایه های هنگفت خود از این بانک یا سایر بانک های جوشقان باعث تضعیف آنها شدند و کم توجهی مسئولین و عدم ارائه ی برنامه و فکری برای قطع شدن این روند خطرناک دراز نمود و هم اکنون نیز بر همان موضع است. افزون بر آن تا آنجا که بنده خبر دارم ریاست هر شعبه بانکی تلاش می کند تا با جذب سرمایه های مطلوب کارنامه ی موفقی از خود به جای بگذارد و معقول نمی نماید که ریاست میمه ای شعبه سابق بانک صادرات جوشقان، به منظور آنچه که دوستان توطئه می پندارند! تمامی کارنامه ی کاری خود را قربانی نماید و حساب های شعبه زیر دستش را به تریج خالی از ریال و ارز نماید! باز هم تاکید می کنیم اگر دوستان در اثبات دعوی خود شاهد و سندی دارن ارائه دهند تا همراهی تمام قد شفق جوشقان را از خود در سرکوب اینگونه به اصطلاح توطئه ها! ببینند.
5- نقدی از دوست عزیزی موسوم به "ورزشدوست" در ستون نظرات صبح میمه در مورد مطلبی با عنوان "آقای هاشمی، تودهنی شما محفوظ !" مندرجه در شفق جوشقان، درج شده است که متاسفانه با یک نتیجه گیری غیر منصفانه همراه شده: "واقعا خجالت آور نیست؟ غیر از اسرائیل و امریکا و دشمنان قسم خورده انقلاب این بی تربیتی ها از کسی بر نمی آید.دفاع کور کورانه از جریان انحرافی بیدارتان نکرده است؟فرهنگ اصیل جوشقانی هتاک و پرده در نبود.اقای کاکلی از اینها چه انتظاری دارید؟".
البته نه در مقام پاسخ (چرا که پاسخ و حقیقت در ذیل همین مطلب در وبلاگ درج شده است) باید گفت اصولاً تودهنی خوردن از اسلام و توده ی امت اسلامی از اقسام ادبیات رایج در گفتمان انقلاب اسلامی و امام روح الله است و از این نوع ادبیات در کلام نورانی حضرت نور، فراوان می توان مثال آورد، تنها در این مقام دو جمله، یکی از امام و یکی از مقام معظم رهبری را در کنار هم می آورم و ضمن یادآوری این مطلب که- تنها رسانه هایی که در این دو سال اخیر حتی فکر حمله به آقای هاشمی را هم نکرده اند و در پاره ای از موارد صریحاً از ایشان حمایت هم کرده اند به قول خودتان رسانه های اسرائیل و آمریکا و دشمنان قسم خورده انقلاب بوده اند- قضاوت را به مخاطبان می سپارم:
الف:« چرا تودهنى نمىزنند به اين شهربانيها، به اين سازمانها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشاءاند مىتوانند يك همچه كارى را بكنند؛ حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد [ند] به عصر سابق [دوران استبداد] و قبل از صد سال پيش از اين. حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تودهنى به اينهايى كه كار بد مىكنند، كارهاى خلاف اسلام مىكنند، كارهاى خلاف ديانت مىكنند و نسبت مىدهند به ايشان؛ تبرئه كند خودش را. آقا، نمىشود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد؛ نمىشود اين. اگر نيستند بگويند، اظهار كنند.» امام خمینی(ره)
ب: «فتنه گران بی ریشه اند و از ملت تودهنی خواهند خورد.» مقام معظم رهبری
در باب شدت مخالفت حزب الله با جریان انحرافی دولت (بر خلاف آنچه جناب ورزشدوست معلوم نیست از کجای متن مندرج در شفق نتیجه گرفته اند!) نیز سخن بسیار است که در این مجال نمی گنجد. این هم بماند که ایشان انگار بدنه ی انقلابی دولت را با جریان انحرافی یکی می دانند!
گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ در خانه اگر کس است یک حرف بس است
پی نوشت: از تمامی مخاطبان شفق که در این چند هفته با لطف و همراهی همیشگی خود، کمبود یا نبود حضور ما شفقی ها را تذکر و یادآوری کرده و با حمایت از مواضع شفق، جای ناچیز خالی مار را با محبت بی دریغ خود پر می کنند، تشکر می کنیم و امیدواریم تصمیمات و اقدامات بعدی شفق در ادامه ی کار به مصالح شهرمان بیانجامد.
((بر شما جوانان روشفكر است كه از پا ننشييند تا خواب رفته ها را از اين خواب مرگبار بر انگيزانيد و با فاش كردن خيانت ها و جنايت هاى استعمارگران و پيروان بى فرهنگ آنها, غفلت زده ها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه در رإس همه فسادهاست, احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت, كمك كند. ))
امام خمینی(ره)
سلام بر امام عشق(ره) آنگاه که قیام به نماز می کرد و آنگاه که به سجود و رکوع می رفت و آنگاه که به قنوت می ایستاد. سلام بر امام حلم(ره) آنگاه که فریاد می زد و آنگاه که سکوت می نمود. سلام بر امام رحمت(ره) آنگاه که چشم می بست و آنگاه که می دید و دیگران را به چشم گشودن دعوت می نمود. اماما! خداوند ما را بر مصیبت از دست دادنت اجر دهد؛ و ملیون ها دل عاشقت را لایق پذیرش حکومت صاحب عصر(الله فرجه الشریف) گرداند؛ ان شاالله.
"یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ ها و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد."
" آن روزی که رئیس جمهور ما _ خدای نخواسته _ از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای او و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود."
"کاش کاخ نشینان حال دردمندان ما را مشاهده می کردند، تا به جنایات دولت جبار آمریکا دامن نزنند!"
" شما طبقه جوان برومند زاغه نشین، بر آن اشخاص کاخ نشین شرافت داريد، و شما هستید که اسلام را حفظ کردید."
" یک موی سر این کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ ها و کاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد."
" این پایین شهريها و این پابرهنه ها _ به اصطلاح شما! _ اینها ولی نعمت ماها هستند."
" اگر همراهی این توده های محروم نبود، حکومت نمی توانست بر قرار باشد."
" اگر نبود همت این محرومان و همت این روستاییان و همت این جنوب شهریها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم مقاومت کنیم."
" آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند."
کوخ نشینان در مکتب امام(ره) حق جویانی اند که حقیقت را بی پرده ی خواهش نفسانی و وابستگی های دنیایی می بینند؛ و راستی خداوند بر کوخ نشینان منت نهاد و آنان را ظرفیت پذیرش ظهور حق مطلق ، صاحب امر(عج) را بخشید. چه منتی از این بالاتر که در میان ندیدن ها و بدخلقی های وابستگان به دنیا اهل کوخ نشین تنها کسانی بودند که به دعوت نائب امام عصر(عج) لبیک گفتند و بر دهان وابستگان به فرهنگ های شرق و غرب مهر محکوم به سکوت زدند؟ کوخ نشینان بودند که نمی توانستند سایه ی نحس عمال غرب و شرق را بر سر خود ببینند ؛ خون دادند و فریاد زدند ؛ خون دادند و بر صدق خویش مهر تایید زدند. و اگر نبود خون دادن صادقانه شان، این کوخ نیشنان کجا می توانستند منشا بیداری این خیل مسلمان و غیر مسلمان شود؟ کجا می توانستند محبوب دل های رنج کشیده ی جهان گردند؟
کوخ نشینان صاحب فرهنگ بیداری اند. کوخ نشینان تا آخر پای حق می ایستندو دم از حق داشتن نمی زنند. کوخ نشینان این خیل محجوب انتظاری از دنیای کاخ نشینان ندارند. کوخ نشینان بودند که انقلاب کردند و همینان بودند که هشت سال از حقیقت دفاع کردند و دم از مزد و حقوق نزدند؛ پیرزن های کوخ نشین بودند که تخم مرغ های ذخیره شده ی خود را با اشک و احساس تقدیم به مبارزان جبهه می نمودند. این کوخ نشینان بودند و هستند که ورای بستگی های مالی و سیاسی حق را می بینند و از ان دم میزنند؛ ما هر چه داریم مدیون کوخ نشینانیم. نظاممان را ، عزتمان را ، رهبرمان را ...
شاید فراموش کرده ایم؛ نمی دانم.
۱۹:۳۰ گزارشی داشت از پیر مرد کوخ نشینی که در بی دردی های زندگی کاخ نشینی در گوشه ای دست و پنجه نرم می کرد با درد هایش. البته مطمئنم زندگی این کوخ نشین از زندگی کاخ نشینانی بسیار شرین تر است؛ بیچاره خبرنگار دلش برای این زندگی می سوزد؛ نمی دانم. به اینکه کوخ نشینان از این انقلاب در معیشتشان باید باید حق داشته باشند شکی نیست؛ اما آقای خبرنگار فراموش نکن این کوخ نشییناند که صاحب واقعی این نهضتند؛ اگر حقی قرار است به کوخ نشینان برسد؛ خیلی خوب؛ فقط حواسمان باشد حق جای خودش را به دلسوزی ندهد؛ کاری نکنیم که کاخ نشینان خالی از شرافت آنان را گدا بخوانند و دادن حقشان را گدا پروری. حق کوخ نشینان را با تواضع باید داد نه دلسوزی؛ حواسمان باشد...

دولت مركل، كه بنا به گفته كارشناسان طي روزهاي گذشته با هدف ممانعت از به رسميت شناخته شدن دين اسلام در قانون اساسي آلمان و ايجاد محدوديت براي جامعه مسلمانان آلمان در كليه عرصه هاي فرهنگي و سياسي، اقدام به برگزاري يك نظرسنجي مغرضانه كرده است.
اين نظرسنجي در يك پايگاه اينترنتي كه به سفارش دولت آلمان راهاندازي شده برگزار مي شود و طي آن در مورد قرار گرفتن و يا نگرفتن دين اسلام ميان اديان رسمي آلمان، همانند اديان مسيحي و يهودي، سؤال شده و از بازديدكنندگان از اين پايگاه خواسته مي شود كه نظر خود را ابراز كنند (سوال می کنند ایا دین اسلام باید در المان مثل دین های دیگه به رسمیت شناخته شده باشد).
اين در حالي است كه اكثر مسلمانان از اين نظرسنجي بياطلاع هستند و لذا محافل صهيونيستي در آلمان هرروزه از طريق عوامل خود اقدام به افزايش رأي منفي در اين نظرسنجي مي كنند.
از كليه مسلمانان داراي احساس مسئوليت دعوت مي كنیم تا با مراجعه به آدرس پايگاه اينترنتي مذكور در برهم زدن اين بازي صهيونيستي مركل، به مسلمانان ساكن آلمان ياري رسانند. براي اين كار كافي است تا با مراجعه به پايگاه اينترنتي
http://www.tagesschau.de/inland/wulffrede112.htm
و بعد از انتخاب گزینه
"ja " یعنی بله
روي
"zur auswertung " یعنی ارسال برای ارزیابی در این مورد تا میتوانید اطلاع رسانی کنید همیشه موفق و ولایتمدار باشید یا علی التماس دعای ظهور