وادادگی تا کجا؟؟!

بعد از عملکرد پر حرف و حدیث برخی اعضای شورای شهر در جریان انتخابات مجلس قبل و حمایت صریح و بی پرده از کاندیدی که اتفاقاً در جوشقان با شکست مواجه گردید، اما در مجموع راهی مجلس شورای اسلامی شد، این عملکرد مخدوش که بی شک هزینه های هنگفتی بر شهر تحمیل می کرد در انتخابات ریاست جمهوری دهم تکرار شد و نظریات شاذ برخی از عزیزان که گاهی از کابل افغانستان سر بر می آورد! نیز ادامه یافت تا نتیجتاً این نوع عملکرد گریبان کسی جز مردم را نگیرد. هرچند در انتخابات ریاست جمهوری دهم آراء مردم تا 85-90 درصد در مخالفت با نظرات و مواضع دوستان رقم خورد!  دولت نهم و دهم با حجم بالای خدمت رسانی به ویژه به مناطق محروم کشور، هیچگاه با درخواست و پیگیری و روی خوش برخی از سیاست زدگان مسئول در شهر مواجه نشد تا حجم مصوبات مربوط به جوشقان در طی سه سفر استانی از تعداد انگشتان یک دست نیز تجاوز نکند. همین مصوبات نیز که مستلزم پیگیری و تعامل با مدیران میان دستی و بالا دستی نظام می باشد قریب به اتفاق روی زمین ماند.

این امر که هرکس مختار به اتخاذ نوع خاصی از سلایق سیاسی است، اجتناب ناپذیر است، و البته اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران هیچکس به صرف اعتقاد و علاقه و اتخاذ مواضع چپ، راست و میانه تا دهه ی 70 و اصلاح طلبانه، اصولگرایانه، کارگزارانی، دوم خردادی، مشارکتی، رایحه خوش خدمتی و... در 2 دهه ی اخیر هیچگاه مورد توبیخ قرار نگرفته است. نمونه اش هم حاضر و زنده است؛ سید خندان با آن کارنامه ی عملکرد (جورج سوروس، ملک عبدالله، کاخ نیاوران و...) امروز برای حضور طیف متبوعش در انتخابات مجلس نهم پیش شرط هم تعیین می کند!

اما این نکته قابل توجه و تدبر است که اتخاذ مواضع شخصی در حد و حدود یک فرد تفاوت ماهوی دارد با تعیین تکلیف برای مردم و اعلام مواضع در کسوت و لباس یک مسئول که اصولاً اینگونه مسائل به جز با منافع و مطامع شخصی او هیچ تقاطع دیگری با وظایف و اختیاراتش ندارد! موضع گیری مسئولی در حد و اندازه های عضو شورای اسلامی شهر، اصولاً و تحقیقاً تاثیر چندانی بر آراء مردم ندارد و در پاره ای از مواقع  نتیجه را معکوس نیز می نماید. و این بدان معناست که علاوه بر عدم دستیابی به هدف اصلی موضع گیری انتخاباتی، عزت، کرامت و عظمت مردمان به سخره گرفته می شود و قربانی زد و بندهای سیاسی و گاهاً نرد عشق باختن های برخی دوستان با کاندیداها می شود.

عملکرد آقای ضابطی امروز بر هیچیک از امت شهر جوشقان پوشیده نیست، و اتفاقاً مسئولان شورا و شهرداری واضح و روشن تر از بقیه این معنا را درک می کنند. حال سوال اصلی اینجاست که چگونه ممکن است که شورای شهر تا حد دفتر ارتباطات مردمی نماینده ی مجلس در شهر تنزل درجه یابد؟ آیا اصولاً کسی هست که عزت از دست رفته ی شهر جوشقان را بازیابد؟ چندی پیش علی رغم تذکرات و توصیه های مشفقانه و دوستانه ما، اردویی برای دانش آموزان دبیرستانی جوشقان تدارک دیده شد که طبق اقوال مختلف هزینه ی آن را نماینده ی مجلس تقبل کرد. در همان اردو متاسفانه اکثریت اعضای شورای شهر به بهانه حضور در انجمن اولیا و مربیان حضور یافتند تا نمایش بی نظیری از کرنش و حقارت در برابر نماینده ی مجلس را به اجرا بگذارند. این در حالی بود که بسیاری از افراد دیگری که در عین عضویت در انجمن اولیا و مربیان، بار حقوقی، معنایی و سیاسی عضویت در شورای شهر را نیز نداشتند، در این اردو شرکت نکردند یا شرکت داده نشدند. مازاد بر آن، هیچگاه در ذهن نسل ما تصویری از حضور اعضای انجمن اولیا و مربیان در اردوهای دانش آموزی ثبت نشده است!

و امروز این واداگی به درجه ی کمال خود رسیده، زمانی که تنها حدود 7 ماه تا انتخابات مجلس نهم باقی مانده است. ظاهر موضوع ساده است: برگزاری یک مسابقه ی کتابخوانی، از سوی نماینده مجلسمان، پس از 3 سال و 5 ماه! مسابقه ای که مسئول دفتر شورای شهر جوشقان، جوایز طلاییش را تبلیغ می کند و در سطح منطقه برگزار می شود.اما مکان توزیع و تحویل مسابقه که در سربرگ و پاسخنامه ی این مسابقه درج شده است چه نکته ای را به ذهن متبادر می سازد؟

سربرگ مسابقه

 

به نظر شما شورای اسلامی شهر جوشقان  در تصویر بالا هم ردیف دفتر ارتباطات مردمی نماینده مجلس قرار نگرفته است؟ و هم ردیف یک هیئت؟ و هم ردیف یک آژانس مسافرتی؟ واقعاً جای تاسف و درد نیست؟ این وادادگی تا کجا ادامه پیدا می کند؟ آیا وقت آن نرسیده تا پس از 8 سال و اندی عضویت در شورا در حد شأن و منزلت آن عمل شود و اینگونه به مردم یک شهر توهین نشود؟ و آیا مگر آقای ضابطی در جوشقان جایگاه و مقر مردمی دارد که بتواند به شورا که بعضی از اعضایش از اعضای ستاد تبلیغاتی وی بودند متوسل نشود؟ این نکته باز هم قابل عرض است که این مسابقه در سطح منطقه برگزار می شود . مختص به شهر جوشقان نیست که بتوان به سهولت از کنار آن گذشت.

آری، بطن مطلب همان تبلیغات است! در پوسته ای جدید و پیچیده، البته نه آن قدر پیچیده که چشم تیزبین مردمان شهر از کنار آن ساده عبور کند! تبلیغات اگر نبود که کپی پاسخنامه اش مورد قبول نبود!! تبلیغات اگر نبود که جوایز طلایی و پرشمارش به رخ مردمان شهر کشیده نمی شد! تبلیغات اگر نبود در این ۳ سال و نیم کجا بود؟؟ اگر کار فرهنگی بود چرا در این ۴ سال حتی یک جلد کتاب به هیچ نهاد فرهنگی و غیر فرهنگی شهرمان از سوی نماینده اهدا نشد؟ کدام مسابقه را می شناسید که اینگونه بوده باشد؟"آری اینچنین بود برادر!"

پاسخنامه مسابقه (بخوانید تبلیغات)

این روزها دکتر، شدیداً به تکاپو افتاده! حق هم دارد. خودش جلسات شبانه و نیمه شبانه در خارج از شهر (و البته خارج از نوبت!!) برگزار می کند و خودش برای آن جلسه جوابیه می نویسد و در سایت جدیدی که مختص جوشقان راه اندازی کرده درج می کند! پرسش این است که اصولاً در آن جلسه عیش و نوش چند جوان از شهر جوشقان حاضر بوده اند و اصولاً این چند جوان نماینده ی کدام قشر و کدام طرز تفکر جوانان شهر جوشقان هستند؟ به حتم و بی شک دوره ی اینگونه لمپن بازی ها و شعبان بی مخ گری ها در شهر جوشقان سر آمده است.  بروید و در طرق رود و نطنز و بادرود اینگونه تاکتیک های کثیف را به کار برید؛ البته اگر در آنجا هنوز اینگونه ادبیات عوام فریبانه خریداری دارد!


پ ن: آقایان "ط" و "ش" دست مریزاد، دکتر از کارتون خیلی راضیه، به هر نسبتی که به این رضایت اضافه بشه، به همون نسبت به افشای کامل نامتان در این وبلاگ برای مردم نزدیکتر خواهید شد.!

پ ن۲: تصویر کامل مسابقه (بخوانید تبلیغات)

دبيرخانه هيئت امناي دانشگاه آزاد‌؛ارثيه فرزندان ذكور آقای هاشمي

به گزارش ‌گروه "فضاي مجازي "خبرگزاري فارس، عصر امروز نوشت؛ پس از حوادث انتخابات سال 88 و خروج مشكوك مهدي هاشمي اولين رئيس دبيرخانه هيئت امناي دانشگاه آزاد از كشور "ياسر هاشمي " كوچكترين فرزند آيت‌الله اكبر هاشمي رفسنجاني به اين سمت منصوب شده است كه بسيار جاي تعجب دارد كه چرا بعد از سفر "مهدي " به لندن فرزند ديگر رئيس هيئت موسس دانشگاه آزاد به اين سمت منصوب شده و اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا اين سمت در خانواده آيت‌الله هاشمي "موروثي " است؟ و با رفتن هر يك از فرزندان وي فرزند ذكور ديگر جايگزين آن مي‌شود؟ و يا اينكه نه! اگر در آينده‌اي نزديك تمام فرزندان ذكور آيت‌الله هاشمي به سفر هميشگي! به خارج از كشور بروند، دختران وي نيز مي‌توانند گزينه مناسبي براي تصدي اين سمت باشند؟

ناگفته نماند كه اين سمت قطعا منافعي هم براي فرزندان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام دارد، چه آنكه پيرو شايعات "فرار " مهدي هاشمي از كشور در سال 88، دفتر هيئت‌امناي دانشگاه آزاد به دفاع از مهدي هاشمي (رئيس اين دفتر) پرداخت و با صدور اطلاعيه‌اي سفر وي را يك "مأموريت سازماني‌ " عنوان كرد.

دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد در اين اطلاعيه خود تصريح كرد كه مهدي هاشمي رئيس دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد جهت بازديد و رسيدگي دفاتر و شعبات دانشگاه آزاد در خارج از كشور، چندين روز قبل از دادگاه مورخ 3 شهريور 88 به خارج از كشور عزيمت كرده و قطعاً بعد از اتمام "مأموريت سازماني " خويش جهت پاسخگويي به مطالب كذب مطرح شده در دادگاه به كشور بازخواهد گشت.
ماموريتي كه همچنان به پايان نرسيده است!

البته با وجود اطلاعيه دفتر هيئت امناي دانشگاه آزاد كريم زارع طي مصاحبه‌اي با خبرگزاري فارس در مورخ 27 دي همان سال درباره مأموريت مهدي هاشمي رفسنجاني از سوي دانشگاه آزاد گفت كه هنوز موضوع مأموريت آقاي مهدي هاشمي برايش مشخص نشده.
وي همچنين ادامه داد كه "من گفته‌ام كه موضوع مأموريت آقاي هاشمي را به من بگويند ولي هنوز به من چيزي نگفته‌اند! "

فروردين 89 حكم جلب مهدي هاشمي صادر شده و دستگاه قضا همچنان منتظر ورود وي به كشور است.

منبع: farsnews.com

پ ن : به نظر شما دانشگاه آزاد واحد جوشقان نیز موروثی خواهد شد؟!!

آنروز روز تبلیغات بود؛ امروز تو رای دادی

یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد. روح او در بالا به دروازه‌های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد: «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات را دم دروازه‌های بهشت ملاقات می‌کنیم. به هر حال شما هم درک می‌کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده‌ای نیست».

سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه‌اش رو حل می‌کنم»

سن پیتر گفت «اما در نامه‌ی اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»

سناتور گفت «اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته‌ام. میخواهم به بهشت بروم»

سن پیتر گفت «می‌فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»

و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین ... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.

در آسانسور که باز شد، سناتور با منظره‌ی جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استقبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافه‌ی کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی‌های گرانبها صرف کردند.
به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت‌های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت.

بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟

سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می‌کنم می‌بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می‌دهم»

بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، این بار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی‌های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس‌های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظره‌ی دیگری دیدم؟ آن سرسبزی‌ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه‌ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...»

شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبلیغات بود...

امروز دیگر تو رای دادی!
 
منبع: alef.ir

و باز هم انتظار...

سالی دیگر هم گذشت و فریادهای فراقمان، نیلگونی گنبد جمکران را نشانه گرفت.تلنبار شده عقده های منتظرانت از دوریت، آقا و صفحه های دفتر نبودنت سر به بی شماری گذارده. راستی چقدر نزدیک است هزار و صد و چهل و دومین سال غیبتت آقا. تنها 13 روز دیگر... و چقدر دور است زمان خروج 313 تن از یاورانت. آری بگذار دوریت قیدها را به سخره بگیرد. چه اهمیتی دارد قید مکان و زمان؟ بگذار کی و کجا در حسرت بوسه زدن بر زمان و مکان ظهورت بمانند تا لایقت شوند...

  با همه لحن خوش آوایی ام               در به در کوچه تنهایی ام

  ای دو سه تا کوچه زما دورتر               نغمه تو از همه پرشورتر

  کاش که این فاصله را کم کنی        محنت این قافله را کم کنی

   کاش که همسایه ما می شدی          مایه آسایه ما می شدی

   هر که به دیدار تو نائل شود            یک شبه حلال مسائل شود

    دوش مرا حال خوشی دست داد    سینه ما را عطشی دست داد

   نام تو بردم لبم آتش گرفت          شعله به دامان سیاوش گرفت

   نام تو آرامه جان من است                نامه تو خط امان من است

   ای نگهت خاستگه آفتاب            بر من ظلمت زده یک شب بتاب
                                                                                                                                                    پرده برانداز زچشم ترم                       تا بتوانم به رخت بنگرم

     ای نفست یار و مددکار ما                  کی و کجا وعده دیدار ما؟ 


به همت جوانان محله ی امام خمینی(ره) برگزار شد...


پ ن: جوشقان امسال هم نیمه ی شعبان را جشن گرفت. از ورودی شهر (شهرداری) و پایگاه بسیج شهید دستغیب تا خیابان میرعلاءالدین جوشقانی و هیئت عاشقان مهدی(عج) و محله ی امام خمینی(ره) و محله ی امام سجاد پر بودند از شور و ان شاءالله شعور انتظار. و جوانانی که چند هفته ای را مایه می گذاند برای آقایشان از جان و دل. بارگاه امامزادگان رونقش امسال کمتر از هرسال بود. حال آنکه مرکز و پایگاه مذهبی شهر باید آنجا باشد. کاش فکری بکنند به حال اوضاع نابسامانش! گزارش تصویری در ادامه مطلب آمده است، پیشاپیش اگر گاهی یا جایی حس ناسیونالیستی غالب گشته و محله ی امام(ره) و جوانان دوست داشتنی و ولایتیش بیشتر مورد پوشش خبری واقع شده اند عذر می طلبم!

پ ن2: همه گویند به تعجیل ظهورش صلوات، کاش این جمعه بگویند ،به تبریک حضورش صلوات

ادامه نوشته

برج تاريخی حسن تعريفی در جوشقان قالی مرمت شد

برج تاريخی حسن تعريفی در جوشقان قالي توسط ميراث فرهنگی ،صنايع دستی و گردشگری کاشان به طور کامل مرمت شد.

پرتال خبری کاشان نوشت: سرپرست اداره ميراث فرهنگی ، صنايع دستی و گردشگری کاشان به پورتال خبري كاشان گفت : این برج در سه طبقه و به ارتفاع 75/10 متر بنا شده و به همراه اتاق های مجاور آن مجموعاٌ دارای 130 متر مربع زير بنا است.

سرپرست اداره ميراث فرهنگی ،صنايع دستی و گردشگری کاشان  گفت: كار مرمت اين برج با برچيدن ازاره های قديمی سنگی و اجرای مجدد آن،تراشيدن اندود کاهگل ديواره های داخلی و اجرای مجدد آن،برچيدن تيرهای چوبی فرسوده سقف و اجرای مجدد آن و همچنين ساخت و نصب درب و پنجره های چوبی و اجرای کف فرش طبقات برج انجام شد.

يزدانمهر هزينه مرمت برج تاريخی حسن تعريفی در جوشقان قالي را بالغ بر10 ميليون تومان اعلام كرد و اظهارداشت : از اين برج  به عنوان پايگاه حفاظتی ميراث فرهنگی  استفاده خواهدشد .

سرپرست اداره ميراث فرهنگی ،صنايع دستی و گردشگری کاشان ياد آورشد :برج تاريخی حسن تعريفی به شماره ثبت ملی 26602 در تاريخ 1/2/1388 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسيده است.

حسين يزدانمهر گفت : قدمت بنای برج تاريخی حسن تعريفی در جوشقان قالي به دوره قاجاريه بر می گردد.

شهرجوشقان و کامو در دور دوم سفر رياست محترم جمهوری اسلامی ايران دکتر محمود احمدی نژاد به استان اصفهان بعنوان منطقه نمونه گردشگری شناخته شد و در هيئت محترم دولت به تصويب رسيد و در حال حاضر برنامه هايی در راستای توسعه صنعت گردشگری و جذب توريسم در حال انجام می باشد كه مي توان به تهيه طرح احداث کمپينگ اقامتی در ورودی شهر، تهيه طرح جامع احداث منطقه گردشگری قنات قهاب و ... اشاره کرد.

شهرداری جوشقان و کامو با همکاری ميراث فرهنگی در نظر دارد تا سفره های سنتی کامو را احياء نمايد.


پ ن: ۱- ضمن تشکر از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان کاشان و شهرداری جوشقان، شایان ذکر است که بهتر بود در نقل خبر از گزاره ی " در حال ترمیم" استفاده می شد، زیرا نمای بیرونی برج، هنوز مورد مرمت واقع نشده است و با توجه به اینکه زیبایی این برج بیشتر از دید بیرونی قابل مشاهده می باشد، این قسمت نیز نیازمند توجه و ترمیم می باشد.

۲- متأسفانه باید گفت که مصوبه منطقه ویژه گردشگری جوشقان و کامو آنچنان که باید و شاید مورد پیگیری واقع نشده و همچنان در سطح همان مصوبه باقی مانده و به حیطه ی عمل وارد نشده است. واژه های کمپینگ اقامتی و احداث منطقه جامع گردشگری در جوشقان بسیار غریب و دور از ذهن اند!

۳- پیشنهاد می کنیم که شهرداری محترم در کنار نیل به احیای سفره های سنتی به حق زیبای کامو، کمی هم به احیای صنعت بر باد رفته ی قالیبافی دستی جوشقان اهتمام بورزد تا اینگونه شاهد کمیابی قالی های دستبافت با طرح های بومی و بسیار زیبای جوشقانی نباشیم.

از اصول گرایی سیاسی تا اصول گرایی ولایی

اصول گرایی تعریفی است که در مقطعی از تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی در تقابل با تفکرات سازش کارانه و معارض با اصول دینی یا ملی نظام شکل گرفت؛ اگرچه در ابتدا این تعریف افراد و به اصطلاح سلایق مختلفی را در بر می گرفت؛ به تدریج به یک طیف سیاسی اطلاق شد که بر عقاید مذهبی خویش بیشتر تظاهر می نمودند. در واقع پس از واقعه ی ۱۸تیر سال ۷۸ و مشخص شدن نسبت امت مسلمان با جریان مصطلح به نام اصلاحات و بازگشت کرسی های تئوری پردازی به جبهه ی ارزشی انقلاب اسلامی و تعارض توقعات داخلی نسبت به توقعات حامیان بیگانه ی جریان اصلاحات و در نتیجه انزوای هرچه بیشتر این جریان میان مردم و نخبگان سیاسی و اجتماعی، جریان اصول گرا به تدریج سعی کرد به عنوان یک گروه سیاسی عرصه را از رقیبان برباید؛ و این نقطه ی آغاز جدایی جریان سیاسی اصول گرا از جبهه ی ارزشی  انقلاب بود.

جریان سیاسی اصول گرا اگرچه شاید قلبا به اصول انقلاب معتقد بود و سعی می نمود ظاهرا خود را به مرام انقلابی گری و به اصطلاح مذهبی بودن معتقد نشان دهد؛به دلیل فقر فکری و جدا ماندن از حرکت رو به رشد انقلاب به سوی جبهه های فکری-فرهنگی عملا فعالیت های خود را از متفکران جریان معارض به اجاره گرفت و در زمینه های فرهنگی - اقتصادی و سیاسی تئوری های غربی را که مروجانش همان متفکران جریان اصلاحات بودند؛ خوراک خویش قرار داد.

جریان سیاسی اصول گرا به تدریج و با حذف رقیب سیاسی خود ،شکلی انفعالی و محافظه کار به خود گرفت و تمام هم و غم خویش را برای تصدی بر کرسی ها و مقامات صرف کرد. جریان سیاسی اصول گرا که هدفی بالاتر از حذف جریان حاکم اصلاحات متصور نشده بود؛ پس از حذف این جریان توسط امت اسلامی تمام نظرش را به جایگزینی نیرو های خود بر کرسی های خالی رقیبان حذف شده معطوف نمود؛اتفاقی که در مجلس هفتم افتاد و عملا اداره  ی روزمره ی کشور در دست جریان اصول گرای سیاسی بود.

اینجا بود که بقا در کرسی های سیاسی برای اصول گرایان هدف قرار گرفت و این هدف مستلزم پرداخت هزینه هایی بود که این گروه سیاسی را از بسیاری از اصول مرام اولیه شان باز می داشت. امت اسلامی که از دخالت ها و انحصار برخی کار های کلیدی کشور توسط برخی بخصوص توسط نزدیکان آقای هاشمی به اصول گرایان پناه آورده بودند؛ به زودی شاهد زد و بند ها و ملاحظه کاری های جریان سیاسی اصول گرا با امثال این جریانات شدند. ملاحظاتی که اصولا از قانون های نانوشته ی زد و بند ها و سیاست بازی ها ناشی می شد.

البته از حق نباید گذشت که جریان اصول گرا در ابتدای کار توانست با مقاومت در برابر جریان سازشکار اصلاحات در برابر فشار های خارجی و زورگویی های آنها حقوق حقه ایران را استیفا نماید و از جولان دادن امثال مهاجرانی و ابطحی که گویی کشور را مالالتجاره خویش می دانستند؛ جلوگیری به عمل آورد. اما سیاسی کاری و ملاحظات جریان سیاسی اصول گرا باعث گشت؛ این جریان در داخل کشور و در برخورد با ریشه های فساد داخلی و جریان های فکری و اقتصادی فاسد داخلی عملا توفق چندانی حاصل ننماید. بلکه بدلیل همان ملاحضات سیاسی گاها به هم آخوری جریان های فاسد اقدام نماید. هشداری که رهبری معظم انقلاب در مورد جریان های فاسد اقتصادی با ابلاغ فرمان هشت ماده ای و همچنین هشدار اخیرشان در دیدار با اعضای مجلس هشتم نسبت به وابستگی نمایندگان به صاحبان پول و ثروت موید همین مطلب است.

بده بستان های جریان سیاسی اصول گرا اگرچه در قضیه ی پرونده ی "ف.ه" تحت نظر آقای یزدی(یکی از اعضا یا اکابر جریان سیاسی اصول گرا) و بسیاری ناگفته مسبوق سابقه بود؛ در جریان وقف خلاف قانون دانشگاه آزاد به وضوح به نمایش در آمد؛ آنجا که مجلس وابسته به جریان اصول گرایی سیاسی این طرح مخالف با نظر رهبری را با وضعیت اسف باری به تصویب رساند و پس از پافشاری جبهه ی فرهنگی انقلاب بخصوص دانشجویان و باز پسگیری این طرح توسط مجلس؛نوبت حزب موتلفه بود که با اعلام حمایت از این طرح خلاف قانون و شرع ثابت نماید جریان اصول گرای سیاسی برای ماندن در قدرت و شاید کسب منابع مالی حاضر است حتی به اصول بدیهی و عقلی پشت کند.

اگرچه در میان جراین اصول گرایی سیاسی کسانی هستند که حقیقتا خویش را فدای اصول انقلاب کرده اند و نه اصول انقلاب را فدای مقام و منصب خویش؛ برای جریان اصول گرای سیاسی نمی توان عاقبت خوشی متصور بود. امت اسلامی در طول چندین انتخابات ثابت نموده است که به هیچ وجه پایبند اسم و رسم و ادعا نیست؛ آنچه در عمل می بیند را ملاک قضاوت قرار داده و تنها و تنها از نیروی واحدی به نام ولی فقیه دستور می پذیرد. گرچه متاسفانه غرق شدن جریان اصول گرای سیاسی در دام سیاست بازی ها و جریانات فاسد اقتصادی مانع دیدن این حقیقت توسط اینان شده است؛ آینده ی مناصب و کرسی های اداری و فکری کشور در دست کسانی خواهد بود که اولا با درکی عمیق و نه احساسی اصول و آرمان های انقلاب را شناخته باشند و بخصوص برای اجرای و پیاده سازی آن در فاز تولید علم و صدور فکر برنامه داشته باشند. و ثانیا همپا و هم راه با حرکت کشتی انقلاب و راهبری امام خامنه ای در مقاطع مختلف مواضعی متناسب داشته باشند. که این خود خلوص بیشتر و بالاتر مقامات فکری و اداری و در نتیجه سرعت بیشتر و نتایج ملموس تری  برای رسیدن به اهداف و آرمان های نظام اسلامی را نوید می دهد.

و لینصرن الله من ینصره

جوانی مان را دریابیم

هو الشاهد

۱-هر چه کردم ننویسم از روزمان نتوانستم. بله روز جوان. هرچه باشد ما هم دل داریم و خسته شده ایم از اینکه آن قدر روزهای مناسبتی را به دیگران تبریک گفتیم و یک تن تبریک نگفت روز جوان را به ما! جا نیفتاده انگار هنوز ولادت شاهزاده علی اکبر(ع) بعنوان روز جوان در کشورمان. همان طور که خیلی از چیزهای دیگر جانیفتاده. تا آنجا که رسانه هایی که کارکرد جوان محور نیز دارند تا کنون به قلت رنگ و بوی وِیژه می گیرند به خود در چنین مناسبتی. نمونه اش هم همین شبکه سه سیما که خیر سرش شبکه جوان است و از جوانی تنها انگار فوتبالش را فهمیده است و هجوهای سخیف و گاهاً مبتذلی که در پوسته ی طنز به مخاطبانش می اندازد. شبکه ی رادیو جوان را که دیگر هیچ... بگذریم. از حیث بروکراتیک هم که امسال بلوایی است در وزارت فخیمه ی نوظهور ورزش و جوانان و به نظر می رسد با انحلال سازمان ملی جوانان، از همان چند پوستر و شادنامه و همایش و جشنواره هرساله نیز در روز جوان خبری نیست! خلاصه این متن را نوشتم تا یک در نوشابه حسابی( البته از نوع غیر اسرائیلیش را و البته تر با کسب اجازه از پزشکان بیرون از ساختمان! و البته تر تر با اجازه بزرگ ترها!) برای خودمان باز کنم و در این گرمای بی سابقه ی تیرماه جوشقان که نمونه اش را به یاد ندارم، چهارتا از این هندوانه های خنک آرژانتینی (البته از نوع غرب نزده اش را!) را زیر بغل خودمان بگذارم و جمعاً صفایی کرده باشیم.

2- این روزها جوانی معناهای خاص خودش را پیدا کرده، خیلی از این تفاسیر هم اگر نگوییم بی سابقه، کم سابقه اند. هر کس هم نداند من و تو جوان می دانیم که اغلب رفتارهایی که توجیهمان برایش جوانی است، خط سیری جز منطق دارند و دین! بد اخلاقی های گاه و بیگاه مان، درشتی و قدر نشناسی مان، و البته استغراق در مدرنیته مان که خیلی از اصالت ها را گرفته است از ما. جمعه برنامه ی "گره" از شبکه ی جوان بصورت زنده بر آنتن رفت. اولین بار بود این برنامه را می دیدم و البته اولین بار بود چنین برنامه ی مفیدی را که در حد و شأن جوان ایرانی باشد بر آنتن سیما می دیدم. و چه خوب پرداخت مجری جوان و کاربلدش به این موضوع که چرا سبک زندگی جوان ایرانی با این پشتوانه عظیم تمدن و فرهنگ و دین به لایف استایل غربی شبیه شده است؟

میلاد، مجری برنامه را در پرس تی وی دیده بودم. سالها ساکن غرب بوده و تکلم روانش به زبان لاتین این فکر را القا می کرد که او ایرانی نیست. اما مایه ی تعجبم شد زمانی که برای اولین بار او را در "گره" تماشا کردم که این جوان حزب اللهی جمهوری ستاره های حضرت ماه چطور گره زندگی من و تو جوان ایرانی را با پوست و خون حس کرده است و در پی گشوندن آن است. میهمان برنامه خانمی بود تازه مسلمان شده از استرالیا که صحبت هایش در مورد سبک زندگی غربی و نظرش در مورد حجاب هر بیننده ای را میخکوب خودش می کرد. همان وصیت شهیدی به خواهرانش که: "خواهر من، حجاب مجوز ورود تو به بهشت است، بهشت را نمی خواهی؟" را این بار با لحنی دیگر و با گویشی لاتین و از زبان این خانم شنیدم. همانجا چند پیامک تشکر آمیز را به سامانه پیامک برنامه فرستادم تا هیجان و خوشنودی از دیدن چنین برنامه ی بی سابقه ای مانع سکته ی خفیفم شود! البته چنین برنامه هایی چندان در صدا و سیمای عمو عزت دوام نمی آورند و همچون "دیروز امروز فردا" عمرشان همچون گل کوتاه است. امیدوارم این برنامه به سرنوشت اسلافش گرفتار نشود و متداوماً طی طریق نماید.

ستاره های جوشقان...

3- فکر کردم که چه شکاف عمیقی افتاده اکنون میان جوانی کردن امروز ما و جوانی کردن دیروز آنها؟ جوانی امروز جوانی لاک است و جوانی دیروز جوانی پلاک! جوانی امروز جوانی ابروست و جوانی دیروز جوانی آبرو، جوانی امروز جوانی شور است و جوان دیروز جوانی شور و شعور، جوانی امروز جوانی دربند است و جوانی دیروز جوانی سربند، جوانی امروز جوانی عشق و حال است و جوانی دیروز جوانی شوق وصال، جوانی امروز جوانی سرکشی است و جوانی دیروز جوانی ارزشی، جوانی امروز جوانی مد روز است و جوانی دیروز جوانی ناله و سوز، جوانی امروز جوانی وسعت مال است و جوانی دیروز جوانی رزق حلال، جوانی امروز جوانی جوک و جفنگ است و جوانی دیروز جوانی توپ و تفنگ، جوانی امروز جوانی بانک و پول است و جوانی دیروز جوانی تانک و نور، جوانی امروز جوانی نق زدن از درد است و جوانی دیروز جوانی صبر و سعه صدر، جوانی امروز جوانی رویه روتین است و جوانی دیروز جوانی چفیه و پوتین و جوانی امروز جوانی حسادت و رفاقت و ریاست اما جوانی دیروز جوانی شهامت و ولایت و شهادت...

4- نیک دیدم تا روز جوان را به جوان های دیروز که گوشه ای از اوصافشان در بالا آمد نیز تبریک بگویم. آنانکه تنها نام جوان را یدک نمی کشیدند و جوانی را از علی بزرگ حسین(ع) به ارث برده بودند. جوانانی که بوسه زدند بر دستان مادرشان تا بوسه زنند بر دستان مادر حسین(ع). آنانکه اگرچه امروز کمتر های و هویشان در میان است، اما صحنه گردان حقیقی این انقلاب آنهایند. و" پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند". خوب می شود لابد حالمان اگر این روزها کمی بیشتر سر به دامان آن مردان بی ادعا بساییم و بر خاک تربتشان که این روزها بوی غربت می دهد سجده کنیم که :" همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود"

 

5- و چه سرافراز آرمیده شهید معلم جوانمان در میان شهدا. نورالله که سیدالشهدای جوانان شهر است اگر نیک بنگری و روح توحیدیش چه ژرف بود که هر که در مسیر آن روح قرار می گرفت کرب و بلایی می شد. او که همراه با دانش آموزانش به بهشت رهسپار شد و حق جوانی اش را چه نیک ادا کرد. باشد که ظل سایه سار حضرت ماه، با این ستاره راهمان را بازشناسیم از چاه ، ان شاءالله...

مزار شهید نورالله سبزواری


پ ن:جوان های عزیز من! فرزندان من! دنبال تقلید نباشید؛ بر روی شیوه و راهی که در آن ذهن و اراده و ایمان شما قوی می شود و اخلاق شما پاک و آراسته می گردد، فکر کنید؛ آنگاه شما عنصری خواهید بود که مثل یک ستون، سقف مدنیت این کشور و تمدن حقیقی این ملت بروی آن قرار می گیرد.

من به شما عرض کنم، امروز دستگاه‌های تبلیغاتی فوق مدرن غرب – به خصوص آمریکایی و صهیونیستی – دارند برای ذهن ها و فعالیت ها و احساسات و اراده‌ی شما طرح عملیاتی تهیه می کنند؛ خیال نکنید آنها غافل نشسته‌اند و این سی میلیون جوان را در کشور ما نمی بینند؛ آنها این سی میلیون جوان را می بینند؛ آنها برای کار و هدف خودشان مشغول برنامه ریزی هستند؛ آنها برای اخلاق و فکر و عقیده و ایمان جوان ما دارند برنامه ریزی می کنند. خیلی از حرف‌هایی که گاهی در فضای مطبوعاتی یا فرهنگی کشورمان زده می‌شود، تفسیرش این است و با این دید قابل تحلیل است. آنها می‌خواهند نسلی که الگوی جوانان فداکار برجسته دنیا شد، به یک نسل بی‌خاصیت تبدیل شود.

امام خامنه ای

پ ن۲: پوستر زیبای نسل جوان 

تمام كرب و بلا را به اشتباه انداخت

لبت حديث كسا را به اشتباه انداخت
نگاهت آينه‌ها را به اشتباه انداخت

غزل به رقص در آمد و نام زيبايت
عروض و وزن و هجا را به اشتباه انداخت

صداي كيست كه پيچيده در گلويي خشك
صدا دوباره صدا را به اشتباه انداخت

حضور نافذ پيغمبرانه‌اي در دشت
تمام كرب و بلا را به اشتباه انداخت

خيال داشت براي تو وحي بفرستد
شباهت تو خدا را به اشتباه انداخت

الا علي الدنيا بعدك العفا يا عشق
خوش آن فنا كه بقا را به اشتباه انداخت

تو جان سپردي و اينگونه جاودان ماندي
و اين مقايسه ما را به اشتباه انداخت....

سروده شاعر اهل بیت محمدرضا راضي

از نماینده ما تا نماینده طرق رود و حومه!


چهارشنبه 15 تیر1390 ساعت:14:16

توسط:targh rood

دیدار دکتر ضابطی معاونت اب وزارت نیرو

تلاش براي رضاي خدا بي منت براي مردم:ديدار دكتر ضابطي نماينده مجلس با آقاي مهندس عطار زاده معاونت آب وزارت نيرو : در اين جلسه كه به مدت يك ساعت به طول انجاميد ، موافقت تعويض لوله هاي فرسوده قمصر و جوشقان و خريد يك حلقه چاه در قمصر و موافقت تامين اعتبار براي طرح طرح فاضلاب شهر بادرود و امامزاده آقاعلي عباس ، مجوز خريد يا حفر يك حلقه چاه آب آشاميدني براي شهر نطنز را دريافت نمود.


تکمیلی:مخاطبان گرامی شفق، توجه فرمایند که متن فوق روز گذشته از طریق ستون نظرات شفق توسط ظاهراً یکی از طرفداران و مریدان آقای دکتر ضابطی، نماینده طرق رود و حومه در مجلس شورای اسلامی، درج گردیده است. نظر به آنکه به احتمال زیاد این آغازی خواهد بود بر حجمه ی تبلیغاتی ستاد معظمُ له، لذا واجب دیدیم در همین ابتدای کار، دست دوستان ستادی را به سختی بفشاریم تا "کور شود هر که در او غش باشد"!.

در همین راستا لیست کوتاهی از خدمات بی منت جناب دکتر را پیش کش همشهریان عزیز می کنیم تا همه گان ذیل اصل" من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق" ارج نهند خدمت بی منت این عزیز دل را!

۱-راستش شروع کردن این لیست طویل با مصائبی همراه است. زیرا که مشخص نیست خدمات دکترمان را باید از کدام مقطع زمانی در نظر بگیریم. به یقین ایشان مبدع و مخترع گفتمان "تیرآهنیسم" در جهان محسوب می شوند. هر چند اسلاف (ما قبل) شان نیز مکاتبی چون "برنجیسم" و "روغن نباتیسم" را گرامی می داشتند، ایشان اما فضای سیاسی منطقه را با واژگان جدیدی آشنا نمودند که تا آن زمان بی سابقه به نظر می رسید. این خود نماد و نمود خدمتی است بی منت بدون شک! به نظر می رسد ( و البته با اجازه ی بر و بچ ستادی) این مقطع، زمان مناسبی برای در نظر گرفتن آغاز خدمت رسانی بی منت ایشان باشد.

۲- دیشب "کلاغ نیوز" جوشقان خبر از بهره برداری از فاز آخر بیمارستان ۲۰۰ تخته جوشقان داد. این فاز شامل بخش مراقبت های ویژه C.C.U یا I.C.U بوده که به دلیل ندانم کاری کلاغ نیوز این بخش به اشتباه W.C.U! معرفی شد. همین الآن جا دارد ضمن محکوم کردن آنچه که دکتر عزیزمان "پروپاگاندای" رسانه ای گروه های معارضی مانند کلاغ نیوز، شفق، و سایر دوستان رسانه ای جوشقان می خوانند که بی شک  بر اساس غرائض شخصی و منافع گروهی ایشان می باشد، عرضه داریم که خدمت بی منت را هیچ کس نمی تواند کاریش بکند و هر طرفش را که ببندی از یک طرف دیگر می زند بیرون و خودش را نشان می دهد!

3- شبکه ی عظیم فاضلاب شهری جوشقان پروژه ی بعدی دکترمان است. همان طور که مستحضرید ادعای برخی معارضین برای وانمود کردن خدوم نبودن آقای ضابطی گوش فلک را کر نموده و از دلایل سوراخ شدن لایه اوزون می باشد! اما حقیقت چیز دیگری است. حقیقت چیزی نیست که در چهار تا وبلاگ معارض چیز می شود! بلکه حقیقت را ما چیز ببخشید مشخص می کنیم! صحبت اضافه هم نباشد که گردنتان زیر چیزآهن های دور بعدی له خواهد شد. بله شبکه آب و فاضلاب چندی است که به بهره برداری رسیده و نمونه اش را می توانید در سیتی سنتر جوشقان مشاهده کنید که مونو اکسید و دی اکسید کربن چه جولانی می دهد و تمامی گیاهان و نباتات و حتی میوه های مزارع لاستان را شاد و سرزنده نموده است! کیست که قدر این این همه خدمت بی منت را بداند. خدا خودش آگاه است که یک وقت ریا نشود!

4- "شهرداری جوشقان قالی و منطقه 14 تهران" با تلاش های دکتر به هم پیوستند و زین پس به جای نام جوشقان و کامو که -مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!- باید نام "شهرداری جوشقان و منطقه 14 تهران!" را بر زبان جاری نمود. کلی هم کلاس دارد برای خودش! اصلاً ما دوست داریم که خواهر خواندگی اینها را اعلام کنیم تا سیاهی زغال همچین محکم بماند به رویش و سرمای زمستان به پاییز برگردد و از این صحبتا! خلاصه اینکه کامو را کندیم انداختیم سی خودش. همه هم می دانند که زورمان چقدر زیاد است. لذا فعلاً و همچنان صحبت اضافی موقوف!

5- منطقه ویژه گردشگری کی آب مصوب هیئت دولت در سفر استانی اصفهان همراه با وبلاگ تفریحیش تکمیل شد. نامبرده پس از تکمیل به علت توحش عده ای قلیل رخت بربست و از دیار مادری کوچ کرد! از یابنده استدعا می شود ضمن تحویل دادن این نور چشمی، خود را به نیروی محترم انتظامی معرفی نماید تا آستین ایشان با چوب آشنا گردد و البته عبرتی شود برای آیندگان که آثار طبیعی ما را ندزدند!

6-از سفرهای استانی دولت نقل به میان آمد، خوب است اضافه کنیم که سفرهای روستایی دکتر ضابطی خودمان در کل منطقه و در کل مجلس مشهور و معروف است، اصلاً ایشان به کثیرالسفر بودن مشهورند و نمی توانند یک جا آرام بنشینند، مثل بعضی این نمایندگان سوسول نیستند که هی بروند حاضری خودشان و غایبی دکتر را بزنند و چغلی دکتر را پیش لاریجانی بکنند و بهانه به این شفقی ها و دوستانشان بدهند! همین بس که منطقه ایشان از نطنز و بادرود و جوشقان و قمصر و ... به حوزه انتخابیه طرق رود و حومه تغییر نام داده است. این خود از احترام دکتر به روستاهایی چون طرق و... حکایت دارد. نماینده های دکتر را دیگر نمی گویم که همه ی کوه های اطراف روستاها را هم رفته اند و خدمت کرده اند. در همین جوشقان خودمان حتی کمر چال، کمر عشه، کمر لیلو، کمر استونجه و... از قدوم مبارک نمایندگان ایشان در امان نمانده اند.

7- هی خودتان را خسته نکنید و الکی پایین نیایید، این لیست را انتهایی نیست. بنابراین خودمان یعنی بروبچ ستاد تبلیغاتی دکتر ضمن اینکه اعلام می داریم یک ساعت بی منت وقت گذاشته ایم و در پای کیبورد جلوس نموده و این سطور را رقم زده ایم و خیلی هم دلتان بخواهد!، خدمت بی منت دیگری را به شما ارائه نموده و بقیه اش را حذف می کنیم تا سرتان درد نیاید!

نوبت سید علی

مبارک رفته است؛ بن علی نیز رفته است؛ و حال نوبت سید علی است!

این فتنه هرچه داشت؛ خوشمزگی هایی هم همراهش بود که به شخصه بسیار حظ بردم . من جمله همین شعار اعترافی عمله های منافقین در ۲۵ بهمن بود.

خلاصه بسیار حال فرمودم وقتی این جمله را از دهان بردگان امپریالسیت شنوا گشتم. شاید غبطه می خورم که منافقین؛ عمالشان را در خیابان های اعیان نشین پایتخت تمرکز داده اند و مع لاسف ما لیاقت زیارتشان را نداریم؛ وگرنه بعید نبود بخاطر این اعتراف برایشان کف هم بزنم.

آری مبارک رفته است؛ بن علی نیز ؛ و حال نوبت سید علی است.

نوبت سید علی نبود؛ شاعر اهل سنت تونسی آقایمان را به نام امام خامنه ای نمی سرود و اعضای اخوان المسلمین مصر در پاسخ بهانه جویی پرسشگر بی بی سی لب به ستایش از امام خامنه ای نمی گشود.

نوبت سید علی نبود که سخنرانی اش روز پیروزی انقلاب مصر در التحریر چندین بار روی پرده ی ویدئوپروژکتور نمی رفت و پیش از آن بوسیله ی بلوتوث میان جوانان رد و بدل نمی شد.

نوبت، نوبت سید علی است. اگر نبود شیعیان عزیز بحرین میدان لؤلؤ را به تقلید از میدان آزادی تهران (۲۲بهمن) جشنواره ی به رخ کشیدن تصاویر امام خمینی و امام خامنه ای نمی نمودند.

نوبت سید علی است اما نه فقط در تونس و مصر. در بحرین هم نوبت سید علی است. لبنان و شرق عربستان که گفتن ندارد. از عراق تا هند هم جای خود.

نوبت سید علی است که محبوب ترین شخصیت جهان عرب برای تحلیل و تجلیل از شخصیتش در نزدیک ترین جبهه ی مبارزه با اسرائیل غاصب همایش برگزار میکند.

نوبت سید علی نباشد؛ شیعیان عربستان برای مستقیم دیدن سخنانش از طریق گیرنده خطیب نماز جمعه را از غیبتشان غافلگیر نمی کردند و اجوبه الاستفتاتش (آن هم نه رساله ی موعود که بزودی به طبع می رسد؛ بل همان اجوبه الاستفتات قدیمی) پرفروش ترین کتاب نمایشگاه بین المللی ۲۴ نمی شد.

آری نوبت، نوبت سید علی است. البته از خیلی قبل از رفتن مبارک و بن علی نوبت سید علی بود. بیچاره آن ها که تازه ۲۵ بهمن فهمیدند نوبت سید علی است.

زودتر فهمیده بودند؛ آن نامه ی تهدید آمیز و تحدید گر را نمی نوشتند؛ تا رأی خود را بر ملت تحمیل کنند و هیاهو نمی کردند تا از خیانت ها و سو استفاده های مالی و سیاسی و اجتماعی فرزندان و بستگانشان به زور آشوب حکم تبرئه و ان شاالله گربه بود بگیرند. اگر دیده بودند نوبت سید علی است؛ عبدالله وهابی را ثروت جهان اسلام نمی خواندند و برای پیروزی در انتخابات به پای او و دیگر سران خود فروخته ی عرب نمی افتادند. اگر می دانستند؛ دل به کمک های مبارک نمی سپردند و برای اوباما نامه ی خوش باشی نمی نوشتند.

آری مبارک رفته است؛ بن علی نیز رفته است؛ دیگران نیز دیر یازود خواهند رفت؛ و همچنان نوبت نوبت سید علی است.