از طرف برادرت
پیش نگاشت:
هویزه را با نام سید محمدحسین علم الهدی می شناسند. هویزه کربلایی است؛ برای خودش و شرحش روضه ها می خواهد و تغزیت ها می طلبد. گرچه کربلا را هیچ روضه و تعزیتی در مقام شرح نیست. باید اهل هویزه شد؛ تا از هویزه گفت؛چه آن که باید؛ کربلایی شد؛ تا کربلا را چشیدن توانست. سید محمد حسین شاید، بیست و چند ساله بود که پای در هویزه نهاد و پیش از آن هویزه تکه خاکی بود؛ مانند دیگر نقاط این کره ی خاکی. تقدیر اما چنین رقم خورد؛ که محمد حسین و دوستانش با خون خود این تکه خاک را صفایی بخشند و ملجا ومحفلی کنند؛ برای انس گرفتن و تبرک جستن. نوشته ای که نگارنده تهییه دیده است؛ نامه ایست؛ از طرف این عزیز به خواهرش. نامه ای که بویی دیگر دارد و صفایی مضاعف. نامه ای که رنگ اشراق خورده است؛ خواننده را تذکر می دهم؛ که این نامه تفلسف های ذهنیت زده ی امثال نگارنده نیست؛ که با تمسک به لفاظی سفره ی ریا و تزویر بگستراند واین همه در سایه ی آسایش زدگی. این نوشته دلنوشته هایی است؛ از کسی که رفته است؛ تا به پای عشق ها و امید هایش جان دهد. و مسلم است این چنین کسی را نه نیازی است؛ به جلوه نمایی های فلسفی و نه به خود نمایی های عرفانی و اشراقی. این نوشته به معنی کامل یک دلنوشته است. و آنچه نگارنده را بر آن داشت ؛ تا وسیله ای باشد؛ برای نمایشش، معارفی بود؛ که در این دلنوشته خود نمایی می کرد. معارفی دل انگیز و بدیع ، که از چنین کسی شنیدن دارد. معارفی که دانستنش چشمانی آشنا می خواهد؛ به افق هایی فرای روزمرگی های من و امثال من. این نامه تقدیم به همه ی خوانندگانش:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو میکنم
چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر با شما سخن نگویم ناچار برای اولین بار قلم به دست گرفتم و با شما حرف میزنم.
ساعتی پیش داشتم مطالعه میکردم به یک جمله رسیدم در مورد این جمله ی زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه ی این ساعات فکر را که در آستانه ی شروع سال جدید بود برایتان بنویسم
شاندل shandel متفکر بزرگ اورپای قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم میگوید:
"انسان این عصر زندگی را وقف تهیه ی وسایل زندگی میکند"
ما زندگی را در رنج میگذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم ، تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم، تمام عمر زحمت میکشیم تا استراحت کنیم و البته عمر میگذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمیکنیم و نمیابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین میشود.
نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً در آدم به وجود می آورند بوسیله ی تبلیغات است، تلویزیون را روشن میکنید بعد از دوساعت خاموش میکنید به خودتان نگاه میکنید هفت هشت احتیاج خرید تازه به وجود آمده که قبلاً لازم نداشتید، مثلاً با خاکستر دیگ را میشستید، امروز حتماً باید پودر ... بخرید
مجله میخرید زن روز میخرید نگاه میکنید در فکر تهیه ی لباسهای و مدلهای آن می افتید. استعمارِ فرهنگی و فرهنگ نمائی از طریق تقلید و تشبّه ، رقابت مصرفهای مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه (کردن) است و اینجاست که به سخن عمیق محمد (صلوات الله علیه) که مَن یَتَشَتَبّه بِقَومٍ فَهُوَ مِنه (هر که خود را به قومی شبیه کند از آنان است) که از کلمه شبیه استفاده شده اگر زندگی ما مثل اروپائی ها شد اگر وضع لباسمان مثل مدل ارائه شده ی مجله زن روز و خانوم... شد خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه زندگی به سوی او شدن میل کرده ایم، یکنواختی و غالبی شدن در انسانها (پدیده ی جهانی سازی) در جوامع گوناگون و مخصوصاً در ملت ما که مرتباً بوسیله برنامه های فرهنگی مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده میشود همه در قالبهای ماشینیسم به خاطر بالابردن مصرف جهانی مخصوصاً جهان سوم (در حال توسعه) که دنیای صنعتی به ما تحمیل میکند غارت اصالت ها، منابع معنوی و از بین رفتن خصوصیات زندگی شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هرچه کمتر و تولید هر چه بیشتر است بوسیله عوامل آموزشی دگرگون میشود. چرا که اروپای صنعتی (و سایر کشورهای توسعه یافته) میبایست برای تولیدات اضافی خود مصرف کننده پیدا کنند و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند و اگر هم سواری خواست خر خوبی تربیت کرده باشد و .....؟
ابتدا با کار فرهنگی کار خود را آغاز میکند و سپس از یک خصیصه پاک و اصیل خدائی که به رسم امانت به انسان داده شده استفاده میکند و آن تنوع که شکلی از تکامل است میبینیم (همراه با درد) که تمام فلسفه ها و مذاهب و ایده آلها و عشقها و خواستها و... خلاصه شده در این: اصالت، مال زندگی مادی است بنابر این وقتی زندگی مادی اصالت دارد هدف رفاه است.
پس برای چه باید کار کرد؟ برای ساختن وسایل آسایش !{{و اینجا حکمت کلام مولا علی مشخص میشود که میفرماید کافر در دنیا کار میکند برای لذت و مومن کار میکند برای آخرت}}
به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟
پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه ی وسایل آسایش زندگی!داستان شازده کوچولو را خوانده اید؟
آیا قربانی شدن آسایش زندگی برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آلهای مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او (الله) یا برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی . زیستن برای مصرف ، مصرف برای زیستن
یک دور باطل دور حماقت
کار – استراحت – خوردن – خوابیدن همین و بس!
بهتر است کمی فکر کنیم
ملاک ما برای شناخت افراد چیست؟
مثال میزنم، آیا وقتی مصلاً به خواستگاری میروید چه میپرسید؟ میپرسید که، آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید؟ چه مقدار قرآن را درک کرده اید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان معصومین مطالعه دارید؟ معلوماتتان چه قدر است؟ و ... هرگز!
درست همانگونه میاندیشیم و همانگونه انتخاب میکنیم فرهنگ مادی بورژوازی غرب به ما تحمیل کرده و معیار ارزشهامان بسته بندی شده از غرب می آید، اما خود نمیدانیم و نمیفهمیم و خیال میکنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است در صورتی که اندیشه ای که قرآن بما میخواهد بدهد درست عکس آن است و با آن در تضاد کامل است و اصلاً اندیشه ی تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزشها و معیارها و طرز تفکرها و برداشتها و چنین شناختی است، نسبت به زندگی، حیات ، وسایل مادی، نیازها، آرزوها، خواست ها، ایده آل ها و ...
و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنجها و حتی نوع احساسهامان در این است که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟
زندگی یعنی چه؟
تلاش برای چه؟
اصلاً چرا زندگی کنیم؟
و به اینها توجه نداریم، چراکه نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم و از لجن مصرف(زدگی)
درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و ... که لحظه ای خواهد رسید و گریبان مرگ اورا فراگرفت و هنوز در فکر اینست که پله ی چوبی را تبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا یا... کند و در نتیجه عمر تمام میشود و خود را به پشت بام نرسانده.
خواهش میکنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آنرا درک کنی
النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا: (مردم در خوابند وقتی مردند متنبه میشوند، بیدار میشوند)
که حدس میزنم این جمله ی زیبا از فاطمه سلام الله علیه، آن الگوی نمونه ، در همه ی زمانها، برای همه نسلها و همه ی دختران و مادران تاریخ ، آن چهره ی زنده که جز از وقایع مرگ او از تاریخ زندگیش چیزی نمیدانیم و او که باید در لحظه های زندگی در تصمیم ها و انتخابها در جلو چشمانمان باشد تا بیاموزیم که چگونه زندگی کنیم و چگونه بمیریم.
نتایجی که من از این جمله گرفته ام به شما ارائه میدهم چه بسا که شما فکر کنید و به نتایج عمیقتری دست یابید.
مردم خوابند
1- خواب معمولاً در شب است و از خصوصیات شب تاریکی و سیاهی و ظلمات است
2- کسی که خواب است از وقایعی که در اطرافش اتفاق می افتد بی خبر است
3- کسی که خواب است از خود نیز بی خبر است
4- اگر دشمنی داشته باشد بسادگی میتواند اورا از بین ببرد تا در دام بیاندازد
5- هنگامی که خورشید مظهر نور است و روشنایی طلوع کرد انسان از خواب بیدار میشود
6- کلمه ی ناس به کار رفته یعنی توده ی مردم
7- چه کسی متنبه میشود، بیزار میشود، پشیمان میشود بعد از آنکه بیدار شد؟
کسی که میفهمد استعداد ها ونیروهای بسیار در وجودش داشته ، سرمایه های عظیمی خدا به او عطا کرده و آنها را راکد در عالم خواب و نا آگاهی قرار داده همانند آب راکدی که میگندد و بوی بد میدهد و درثانی کار از کار گذشته و مرگ فرا رسیده و راه بازگشتی نیست
هدف او (الله) از آفرینش انسان تکامل به سوی اوست وسرمایه های مادی را در اختیار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف به کار بریم، اما... چگونه بدست خود استعدادها و نبوغهایمان را دفن میکنیم و در گورستان فراموشی رها میکنیم و به قول قرآن زندگیمان کافرانه میشود.
زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ... (212- بقره)
زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از این رو ایمان آورندگان را ، مسخره مىکنند ولی کسانیکه تقواپیشه کردند روز قیامت و حیات اخروی برایشان بسیار برتر و مهمتر است... (212)
در آیه 14 سوره آل عمران مراجعه کنید و دریابید که در این آیه نقش زن در تعیین جهت فکری و مسیر زندگی مرد و اجتماع چگونه مطرح شده
الدنیا مزرعة الآخرة ۱۲ – یونس
هرچه که نداشتیم از خدا میخواهیم و هنگامی که خدا آنرا به ما داد او را فراموش میکنیم پس جزو مسرفین هستیم.
یرا آنچه را از نعمتها که خدا به ما داده تا در راه رسیدن به او بکار بریم و اگر بکار نگرفتیم مسرفیم که:
زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (12- یونس)
زینت داده شده برای مسرفین آنچه را که عمل میکنند(12)
{{ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ (141 – انعام) و اسراف نکنید که بی شک خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد(141)}} ۳۱- اعراف
این آیه بسیارعمیق زیبا و رساست
خطاب به قوم بین اسرائیل است (همان قومی که پیامبر، مارا به آنها تشبیه میکند) متاع و زینت دنیا را حرام نکردیم بر مردم بلکه اینها وسیله است برای مردم با ایمان و اینها فقط در دنیاست و البته در آخرت بهتر از اینها رابه مردم با ایمان خواهیم داد.
به سوره ی کهف آیه 7- سوره ی اعراف آیه 31- سوره حدید 20- سوره کهف 28- سوره قصص 78 و 79- سوره ی احزاب 28 – سوره ی توبه 38 – سوره یونس23 و 70 – سوره ی رعد 26 – قصص 60 و 61- سوره ی غافر 29 – سوره شوری 36 – سوره زخرف 35
مراجعه کنید و با دقت به سخن خدا گوش کنید تا چگونگی زندگی و راه و هدف و نوع نیازها و خواستهایمان را از فرهنگ و ایدئولوژی قرآن بگیریم و به جهانیان ثابت کنیم که قرآن برای همه ی زمانهاست و عمل کردن آن برای همه نسلها
منتظر پاسخ شما به سخن من
برادرتان از مشهد- حسین
۞وبلاگ خبری-تحلیلی جوشقان۞