خبرگزاری چیزنا/ «کیان» قبلا خبرنگار «کیهان» بود!

مراسم سومین شب شهادت کیسان ابوعمره، با حضور امیر مختار، بن مالک، مهران، ابراهیم مالک، آقای دوربینی، بن شمیط، بن وهب، دلدل و تنی چند از نمایندگان قبایل مختلف ایرانی، بعد از ظهر دیروز در مسجد کوفه برگزار شد.

در این مراسم بن مالک با اشاره به خدمات کیان در طول دوره انتقام و نقش وی در وحدت میان سربازان سپاه حق از شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست که روز شهادت کیسان ابوعمره را به عنوان روز وحدت عرب و عجم در لشکر مختار نام گذاری کنند. وی گفت: به پرونده بن وهب در موضوع شهادت کیان خارج از نوبت رسیدگی می شود و ما با هیچ کس شوخی موخی(!) نداریم. بن کامل با انتقاد از انعکاس خبر شهادت کیسان ابوعمره در مطبوعات، از جارچی ها خواست فضا را آلوده نکنند و اجازه دهند امور طبق روال قانونی پیگیری شود. وی تصریح کرد: هرگونه برخورد خودسرانه با بن وهب و بن شمیط مصداق بارز تندروی است و از طرفداران مختار خواست خشم خود را کنترل کنند. این صحابی وفادار امیر مختار در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از نحوه عملکرد بن شمیط، از خواص خواست در برابر آل زبیر و بنی امیه به صورت شفاف موضع گیری کنند و نیروهای خودی را بدون اسب رهسپار جبهه دشمن نکنند. بن کامل بیان داشت: بیعت کیان با مختار، «بیعت ایرانی» نبود، بلکه «بیعت ایمانی» بود و ریشه در معرفت و محبت عجم نسبت به مولای متقیان داشت. عضو مجمع تشخیص مصلحت قیام خاطرنشان کرد: بن وهب پولش را از دولت مختار می گیرد، اما وقت فتنه طرف عبدالله بن زبیر غش می کند، بنابراین همه باید در برابر جریان انحرافی موضع روشنی داشته باشند.

در ادامه این مراسم بن شمیط ضمن ابراز پشیمانی از قصور خود در موضوع شهادت کیسان ابوعمره، گفت: من از همان اول هم مخالف به میدان رفتن کیان بدون اسب بودم، اما بن وهب مرا فریب داد، البته اسب هم نباید صاحبش را تنها رها می کرد و از نظر من مقصر اسبی، ببخشید؛ اصلی این ضایعه، حرف هایی بود که بن محمود در مناظره با داماد بغداد زد!!

سخنران بعدی این مراسم بن شریعتمدار بود. وی گفت: کیهان از قبل همه این حوادث را پیش بینی کرده بود و ما براساس اسناد و شواهد موجود قبلاً گفته بودیم که دست آل زبیر هر آن احتمال دارد که از آستین امثال بن وهب بیرون بیاید! وی گفت: فردا نه پس فردا در همین باره «گفت و شنود» خواهم نوشت، الساعه در لطیفه آخرش گیر کرده ام! مدیر مسئول کیهان به دیدار چند وقت پیش بن وهب با جرج سوروس اشاره، و تصریح کرد: کیان برخلاف اسمش هیچ ارتباطی با حلقه کیان نداشت، بلکه قبلاً خبرنگار افتخاری کیهان بود در حوزه ایوان مدائن!

بعد از سخنرانی بن شریعتمدار، بن سابقه پشت تریبون قرار گرفت و گفت: در حادثه شهادت کیان، هم بن وهب مقصر بود، هم بن مالک! بن سابقه تأکید کرد: برای جلب اعتماد مردم باید همه زندانیان سیاسی، حتی آن دسته از بی شرف هایی که در حادثه کربلا به یزیدیان کمک کردند، آزاد شوند و موضع من هنوز هم همان چیزهایی است که در نماز جمعه گفته بودم. وی افزود: درباره جنگ حرورا ناگفته هایی دارم که فعلاً قصدی برای افشای آن ندارم! بن سابقه از بن وهب خواست، هر جا کسی به او حرف بی تربیتی زد، فیلمش را برای همه بلوتوث کند تا پیراهن عثمان درست شود! بن سابقه ادامه داد: مختار در به ثمر رساندن اهداف قیام علیه امویان و زبیریان، گاهی به وی کمک می کرد!!!! وی در عین حال گفت: ما باید وحدت را حفظ کنیم و همه خود را بدهکار قیام بدانیم و اگر اینها که ادعاهایی دارند، چیزی از ما پیدا کردند، بیایند من به نامشان بزنم خلاص! بن سابقه در پایان خود را عاشق مختار خواند و با اشاره به دوستی ۸۰ ساله خود با امیر مختار گفت: «م. ه» برای بررسی شرایط دانشگاه آزاد شعبه روم به ونیز رفته است و با اینکه در جنگ حرورا نبود، اما ترکش های این جنگ هنوز در بدنش هست!

آخرین سخنران این مراسم خودم بودم. من با اشاره به آلودگی هوای کشور از مسئولان، خواص بی بصیرت، با بصیرت، چپ، راست، جریان انحرافی، اجنه و کلاً همه عاجزانه تقاضا کردم که به جای دو، دو گفتن، کمی هم به فکر مشکلات مردم باشند و مالچ بپاشند! این کارشناس مسائل ژئوپولوتیک که خودم باشم، در ادامه سخنان خود مطالبی را به زبان سانسکریت بیان کردم.

گفتنی است بر اساس تصمیم مسئولین در حاشیه این مراسم، قرار شد که برای اسب کیان، زین ضد گلوله و محافظ بگذارند!

                                                                                                          «آقای چیز»


                                                                                                        منبع: کیهان ۷ تیر ۹۰

The world is athirst of the noble mohamad Islam

«جهان تشنه ی اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و اله) است.»

                                                                                                        امام خمینی(ره)

جهان تشنه است؛ و تشنگی را جز نوشیدن آب پاسخی نسیت. جهان تشنه است و نه تنها تشنه است؛ بلکه تشنگی طاقتش را بریده. جهان تشنه است و نه تنها تشنگی طاقتش را بریده که نسیم دلنوازی هم مشامش را  نواخته. جهان تشنه است و نه تنها نسیم دلنوازی مشامش را نواخته که بی طاقت مسیر سرچشمه ی نسیم دلنواز را می پیماید. راستی جز اسلام ناب محمدی(ص) کدام فلسفه می تواند پاسخگوی روح تشنه ی بشر باشد؟ خدایا؛ چگونه ممکن است تشنگی را داده باشی و پاسخش را نه؟! هیهات ؛ ما ذلک الظن بک! جهان تشنه است؛ تشنه ای که سال ها در پاسخ تشنگی اش همه چیز داده اند جز آب. جهان تشنه است؛ و در دل این تشنگی درد و رنج سال ها و قرن های نهفته است. سال ها و قرن هایی که روح شیطان بشر را از پاسخ گرفتن باز می داشت و او را مشغول و مغفول می داشت و اکنون زمانه ی شیطان به سر رسیده است. امروز جهان تشنه است و درد و الام حاصل از خیانت ها و خباثت های سال ها و قرن های حکومت ها و حاکمیت های شیطانی را در سینه دارد. آری بشر تشنه است؛ تشنگی همراه سینه ای مالامال آتش. بشر تشنه است؛ تشنه ای که بی اعتماد است؛ نسبت به هر آنچه جز سرچشمه ی دلنواز اسلام ناب محمدی به پیشش می خواند. بشر حق دارد بی اعتماد باشد. راستی تا کی و کجا می توان سرگرم شد و زخم های بی التیام را زیر بار غفلت مخفی نمود؟ بشر تشنه است واین تشنگی در غرب و مستعمراتش بیشتر؛غرب و مستعمراتش که روزی برای فرار از مقدسات خلاف عقل کلیسا دست به ترد دین در زندگی خویش زدند؛ اکنون به عرفان های شرقی پناه می برند و رسانه های غربی مستاصلانه این مردمان را برای خاموش شدن احساس نیازشان به عرفانهای شرقی مدعی ترک دنیا دعوت می نمایند. غرب که پس از پایان بردن دوران زمین داران وفئودال ها وقدرت کلیسا ها  رویای خود را در دموکراسی می دید؛ اکنون خود را طعمه ی این واژه واین واژه را ابزار سردمداری می بیند؛ برای بی لیاقت ترین وپست ترین افراد جامعه. وایضا وابستگان به بلوک شرق که برای فرار از اشتراک سازی و خفقان افراطی سردمدارانش به سمت غرب فرار کردند؛ اکنون خود را بازار فروش کمپانی های صهیونیست مشاهده می نمایند. ملت های ضعیف سردمداران خویش را واسبته و سرسپرده ی استعمار می بینند واز پوچی آزادی ها و مدل های تصنعی و غفلت زای غربی پیاده شده در کشور هایشان رنج می برند. مردم جهان جنایت هاو سوء استفاده های کشور های مطرح از سازمان های بین المللی تحت لوای تئوری های غرب را مشاهده می نمایند. از طرفی هم غربی ها وهم جریان های فکری غیر غربی لائیک بلاتر و بعدتر از نظام فکری سیاسی و اقتصادی کنونی را برای جهان متصور نیستند؛ اما بشر چگونه می تواند رنج این همه بیهودگی را تحمل کند؟ با دیدن مسابقات فوتبال؟ با زندگی در جامعه های مجازی؟ با خشونت کردن وخشونت دیدن؟ با رسیدن به اوج هیجان؟ آری اینها همه می تواند عامل فراموشی باشد برای درد؛ اما با زخم ها باید چه کرد؟ بشر چگونه میتواند دلسوزی آمریکایی ها برای یک الاغ عراقی را باور کند وقتی هزاران عراقی  زیر چشکمه های سربازان آمریکایی زندگی میبازند؟ چگونه می تواند باور کند؛ اداعای محیط زیست دوستی غربی ها را وقتی عوارض ناشی از دفن و رهاسازی زباله های اتمی را میهمان خانه های آفریقاییان می بیند؟ امروز بشر به جایی رسیده است که در عین اشتغال در بازی گردانی های اقتصادی و.. غرب از فریب کاری و خنده ها خشک و تصنعی سردمداران دنیا متفر است. اکنون زمانه ایست که ملت های مظلوم در پی آزادی از چنگال ابر قدرت ها و مردمان این ابرقدرت ها در پی رهایی از این همه پوچی و تناقض فریاد می زنند. و این همان زمانه ایست که امام بزگوارمان از پیش می دید که؛ اسلام ابر قدرت ها را به خاک مذلت می نشاند. و اصولاْ ممکن نسیت فلسفه هایی که مصنوع بشر است بر بشر حکومت کند؛ چرا که مصنوع همیشه درجاتی متنزل تر از صانع است؛ و چاره چیست جز پناه بردن به فلسفه ای والاتر و متعالی تر از بشر و تفلسف هایش؟ و این همان اسلام ناب محمدی(ص) است.  اسلام ناب همان  است که پیروانش را به مبارزه و شکست مستکبران موفق می گرداند و برای مردمان جهان  آیینی پیشنهاد میکند که نه برای داشتن دنیا مجبور به ترک دین ونه برای داشتن آرامش مجبور به ترک دنیا گردند. اسلامی که بشر را جز در بربر پروردگارش نیاز مند نمی خواهد و جز در برابر ظالمان، گردن کش نمی پذیرد. اسلامی که از خون حسین(عج) ظلم ستیز و با پرچم مهدی آل محمد(عج) آرمان خواه است. اسلامی که هرگز دستمایه ی مستکبران وسرمایه داران بی درد برای ارضای هوس ها و به زنجیر کشیدن پابرهنگان عالم در نخواهد آمد. اسلامی که هرگز امان نامه ی شرک و کفر امضا نمی کند.اسلامی که مایه ی آزادی مظلومان و باعث هوشیار شدن پوچی زدگان می گردد. و در این میان مسلم است که ملت های مظلوم جهان خصوصا مسلمانان و اهل سنت در برابر تمام مکاتب ساختگی و امتحان شده ی دنیا و همچنین در برابر اسلام های تصوف و تحجر و اسلام های ارتجاعی و التقاطی و اسلامهای وابسته به سلاطین و مستبدین عرب و اسلام هایی که در حمایت از مستکبران فتوای حرمت شورش بر سلاطین عرب می دهند؛ تشنگی خویش را از اسلام ناب که مبشرانش اهل تشیع و علم دارانش امت غیور ایران اسلامی اند؛ سیراب نمایند. دیر نخواهد بود که "اذا جاء نصر الله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله  افواجا" ان شاءالله.

نظر دکتر علی شریعتی پیرامون ولایت فقیه

به مناسبت سالگرد عروج دکتر، برگرفته از کتاب انتظار مذهب اعتراض ، صفحات 24 الی 29 :


« با آغاز دوران غیبت بزرگ و خاتمه کار نُواب انتصابی - که امام به وسیله آنها، در نهان، بر مردم خویش حکم می راند و مردم، از طریق این بابهای تعیین شده، با شخص رهبر تماس داشتند و وظیفه اجتماعی خود را از او کسب می کردند و حقیقت اعتقادی مذهب خویش را از او می پرسیدند - رابطه قطع می شود و مسئولیت امام به مردم واگذار می شود و دوران انتصاب پایان می گیرد و عصر انتخاب فرا می رسد.

" توقیع (فرمان) ِ مشهور امام –که پیش از ورود به دوران غیبت بزرگ صادر شده است- نظام ویژه ای را که جانشین ِ نظام ِ امامت می شود ، بدین گونه اعلام می دارد:

"فَامّا الحَوادث الواقِعَه ، فارجِعوا فیها اِلی رُواةِ احادیثُنا ، فَانّهُم حُجَتی عَلَیکُم وَ اَنا حُجَتُ الله عَلَیهِم"
"اما دربارۀ پدیده ها و رویدادهایی که در مسیر زمان و در طی تحولات و تغییرات اجتماعی وقوع می یابد، به راویان سخن ما - دانشمندان و متفکرانی که به سخنان ما ، هم دانایند و هم آشنا - رجوع کنید ، که آنان حجت منند بر شما و من حجت خدایم بر ایشان"

اما اینها چه کسانی اند ؟ و چگونه و چرا انتخاب می شوند ؟

ضوابط و شرایط ِ انتخاب آنان را امام صادق علیه السلام برای توده مردم اعلام کرده است :

"امّا، مَن کانَ مِن الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدینه، مُخالفاً لِهواهُ، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام اَن یُقَلّدوه"

"اما ، از دین شناسان، آنکه نگهدار و خویشتنش بود، نگهبان ایمانش، مخالف هوسش، فرمانبردار خدا و مطیع امر مولایش، بر توده مردم است که تقلیدش کنند"

تقلید نه تنها با تعقل ناسازگار نیست، اساساً کار عقل این است که هر گاه نمی داند، از آنکه می داند تقلید می کند و لازمه عقل این است که در این جا خود را نفی کند و عقل آگاه را جانشین خود کند. بیمار خردمند کسی است که در برابر طبیب متخصص خردمندی نکند. چه ، خردمندی کردن در اینجا بی خردی است و اقتضای تعقل، تعبد است و تقلید. مهندس، طبیب، حقوقدان و رهبر یک تشکیلات انقلابی یا حزبی، همیشه تربیت شده ترین و فهمیده ترین افراد را در میان مراجعان و اعضای خود مطیعتر و مجری تر از همه یافته اند. زیرا شعور، این فضلیت علمی و عقلی را به آنان آموخته است که ابراز فضل در آنچه نمی دانند، فضولی است و این شیوه عقل است که در یک رشته علمی، از متخصص تقلید کند و این قانونی است که در همه رشته های زندگی جاری است و هر جامعه ای که پیشرفته تر و متمدن تر است، اصل تقلید و تخصص در آن استوار تر و مشخص تر است.

بنابر این می بینیم که در این دوره غیبت کبرا یک نظام انتخاباتی خاص به وجود می آید و آن یک انتخابات دموکراتیک است برای رهبر ... گر چه این انتخاب شونده به وسیله مردم انتخاب می شود ، اما در برابر امام مسئول است و در برابر مردم نیز. بر خلاف دموکراسی که منتخب به وسیله مردم، فقط در برابر خود مردم که انتخاب کنندگان و موکلین او هستند مسئول است .

این است که مردم ، نایب عام را خودشان، با تشخیص و آرای خودشان، بر اساس این ضوابط انتخاب کرده و رهبری او را می پذیرند، و او را جانشین امام تلقی می کنند و این جانشین امام در برابر امام و مکتب او مسئول است یعنی بر خلاف نماینده ای که با نظام دموکراتیک انتخاب شده ، مسئول این نیست که ایده ها و ایده آلها و نیازهای مردمی که او را انتخاب کرده اند بر آورده کند، بلکه مسئول است که مردم را بر اساس قانون و مکتبی که امام و رهبر و هدایت کننده آن مکتب است هدایت کرده و آنها را بر اساس آن مکتب تغییر و پرورش دهد.

البته این انتخاب که یک "انتخاب مُقُیّدی است، به این معنی نیست که همه مردم بیایند رای بدهند و هر کس آرایش بیشتر بود، به جانشینی امام منتخب شود و در مسند نیابت امام قرار گیرد، بلکه چون این فرد یک شخصیت اجتماعی است و در عین حال یک شخصیت علمی، بنابراین توده نا آشنا با علم، خود به خود شایستگی انتخاب او را ندارند و عقل حکم می کند کسانی که آگاهی و علم دارند و می دانند که عالم ترین و متخصص ترین و آشنا ترین فرد به این مکتب کیست، یعنی عالِم شناسان به این انتخاب مبادرت ورزند و مردم هم که خود به خود با فضلا و و روحانیان و علمای مذهب خودشان تماس و به آنها اعتماد دارند و از آنها پیروی می کنند، طبعاً رای آنها را برای انتخاب نایب امام می پذیرند و این یک انتخاب طبیعی است، همان طور که درباره متخصصان دیگر این کار را می کنیم، مثلاً من که بیماری قلب دارم و شخصاً هیچ گونه آگاهی طبی ندارم، بزرگ ترین متخصص قلب را خودم انتخاب نمی کنم و معمولاً از دانشجویان پزشکی، اطبا، داروسازان و یا کسانی که آگاهی به این مسایل دارند استخبار می کنم که بهترین متخصص قلب کیست و بنابر اعتقادی که به ایشان دارم، رای ایشان را به عنوان رای خودم می پذیرم ؛ یک نوع انتخابات دو درجه ای طبیعی.

این امام، در دوره غیبت، مسئولیت هدایت خلق و پیروانش را برعهده علمای روشن و پاک و آگاهان برمذهب خود می گذارد تاظهورش فرا رسد و آن هنگامی است که رژیم های حاکم و نظام های اجتماعی در سراسر زندگی انسان ها به حضیض فساد رسیده باشد."