فردایی تازه برای جوشقان (3)

طنز: انواع احساس تكليف؛ از مزمن و پيمانكاري تا پسته‌اي و كاذب!

احساس تكليف مزمن:

اين نوع احساس تكليف چندين سال است كه همراه احساس تكليف كننده است تا جايي كه وقتي با هم راه مي‌روند، از دور نمي‌توان تشخيص داد كدامشان احساس تكليف است و كدام احساس تكليف كننده.

براي اينكه احساس تكليف شما در اين دسته قرار بگيرد حداقل بايد سابقه‌اي 10 ساله داشته باشد! اگر كمتر از آن بود سراغ دسته‌هاي ديگر احساس تكليف رفته و اگر بيشتر از آن بود خود را به پزشك اعتماد بنفس معرفي كنيد!

احساس تكليف پيمانكاري:

اين نوع احساس تكليف در بسياري از مواقع اصلا علائم ظاهري ندارد تا جايي كه ممكن است فكر كنيد اصلا احساس تكليف نداريد، در حالي كه اين پيمانكاران شما هستند كه احساس تكليف مي‌كنند! آنها كه در احساس تكليف شما در 10 سال قبل كلي احساس فشار در جيب خود كرده و با تمام پروژه‌هايي هم كه در اين ده سال گرفته‌اند (مانند جدول كشي، فضاي سبز، تعويض پلاك خانه‌ها، سنگفرش پياده روها، مسکن خیرساز، کارآموزی! ارگانهای وابسته از جمله شهرداری، شرکت گل و گلاب، ساخت و اداره ی کنتراتی دانشگاه آزاد ، صنایع س.. بووووووق و الخ) اين احساس فشار مرتفع نشده است، به شدت احساس تكليف مي‌كنند كه شما كانديداي بووووووق شويد.

به احساس تكليف آنها توجه كنيد فقط حواستان باشد كه اين توجه باز هم به قيمت افزايش احساس فشار در جيب آنها خواهد بود ها!

احساس تكليف شكست وحدتي(فوراني):

اين احساس تكليف در واقع حاصل احساس تكليف‌هاي فروخورده در سالهاي قبل است. شما كه در دوره ی قبل همه را به وحدت در برابر کامو! توصيه كرده و بر لزوم احساس تكليف نكردن بقیه تاكيد مي‌كرديد، حالا به يكباره احساس تكليف‌ دانيتان پر شده و فوران كرده و ديگر كسي جلو دارش نيست.

برخي احساس تكليف شناسان اين نوع را با نام شكست وحدتی هم ميشناسند. بر اين اساس آدم وقتي مي‌بيند كه همه افرادي كه علیه آنها وحدت كرده بوديد احساس تكليف كرده‌اند، همان احساس تكليف‌داني مذكورتان دچار شكست شده و با شعار مگه من چيم كمتره؟! كلي احساس تكليف فوران مي‌كند!

احساس تكليف پسته‌اي:

اين احساس تكليف از پرخوري بيش از حد پسته بخصوص در سفرهای پاتوق جمعی زیارتی-سیاحتی با بودجه ی بیت البوووووق ناشي مي‌شود. سالهاست كه كارشناسان تغذيه تاكيد دارند كه افراد قبل از خواب زياد غذا نخورند اما برخي خانواده‌ها كه اصولا جز خوردن كار ديگري ندارند، به اين توصيه عمل نكرده و لذا دچار احساس تكليف مي‌شوند. اين نوع احساس تكليف موجب مي‌شود كه فرد مورد نظر شهر و منطقه و حتی کشور را مال خودش بداند.

اين احساس تكليف يك نوع پيشرفته‌اي هم دارد كه از خوردن بيش از حد پسته آنهم با پوست ناشي مي‌شود! فرد احساس تكليف كننده در اين حالت شديدا احساس تكليف مي‌كند كه علاوه بر شهر ، مردم و آرایشان را هم مال پدرش بداند!

احساس تكليف سري و موازي!

در احساس تكليف سري، چند نفر به صورت سري با هم احساس تكليف مي‌كنند. در اين نوع، احساس تكليف هر كدام از اين افراد موجب احساس تكليف نكردن بقيه مي‌شود. برخي افراد كه در چند انتخابات اخير مجموع آراء نامردهای مورد نظرشان در جوشقان از تعداد واحدهای پروژه عظیم و البته فرضی مسکن مهر جوشقان فراتر نمی رود، گفته اند اگر فلاني كانديدا شود انصراف مي‌دهند از اين دسته‌اند. (براي شناخت «فلاني» به بخش « احساس تكليف پسته‌اي» مراجعه كنيد!)

در احساس تكليف موازي، چند نفر به صورت موازي با هم احساس تكليف مي‌كنند. احساس تكليفهاي اين افراد اگرچه ممكن است با هم ائتلاف كنند، اما در هر صورت همه آنها كانديدا خواهند شد و احساس تكليف هر يك از آنها به هيچ وجه مانع از احساس تكليف بقيه نخواهد شد! ائتلاف‌هاي (11+8) و (5+3/5) و... از اين دسته‌اند.

احساس تكليف كاذب

نه! يك نگاه به دور و برتان كنيد؛ به نظرتان اين مردم دارند به چه چيزي مي‌خندند؟! آفرين... برويد بيرون و در را هم پشت سرتان ببنديد!

 

فردایی تازه برای جوشقان(1)

 ژن احساس تکلیف کشف شد!

یکی از واژه‌هایی که در سال‌های اخیر از حالت محض درآمده و کاربردی شده، واژه «احساس تکلیف» است. این واژه در گذشته، همه کاربردش به عباراتی چون تکلیف مدرسه، تکلیف ما را روشن کن، تکلیف چیه، سن تکلیف و بلاتکلیفی می‌رسد؛ گاهی نیز جداگانه در حمام به معنای یک لیف کاربرد داشت! 

اما امروزه دیگر تکلیف یک واژه نیست و یک هنر است. سن و سال و جا و مکان هم نمی‌شناسد و هر گاه فرد احساس تکلیف کند و پای عشق به خدمت به میان آمد، باید به وظیفه‌اش عمل کند. اکنون اگر در بیست سالگی مدیریت یک ارگان مهم با دویست نفر کارمند را به او تعارف کردند، پای تکلیف که به میان آمد، دیگر درنگ جایز نیست و یا اگر می‌بینید فردی در سن نود سالگی پیشنهاد پذیرفتن مهمترین منصب شهری،استانی یا کشوری را رد نمی کند،‌‌ همان بحث تکلیف است. در ضمن از قدیم گفته‌اند: «آرزو بر بازنشستگان عیب نیست».
در تعریف «احساس تکلیف» نیز میان علما اختلاف نظر است؛ برخی آن را «اثر بصری یک علت نامرئی که در سطح واقعیت عمیق‌تر از ظاهر عمل می‌کند»، می‌دانند و برخی دیگر آن را «یک عارضه جانبی از یک تمایل طبیعی افراد به سمت عشق به خدمت!» عنوان می‌کنند.

احساس تکلیف در افراد در شرایط خاصی بروز می‌کند؛ گاه با به منصب رسیدن یا انتخاب یکی از آشنایان به عنوان شورای شهر، ژن تکلیف پذیری فرد از خواب بیدار می‌شود و فرد ناگهان احساس می‌کند که مثلاً توان اداره یک اداره ی مهم شهر یا حتی شهرستان جعلی جدیدالتاسیس را دارد. در مواقعی نیز گذراندن مدارج علمی، باعث تحریک ژن احساس تکلیف در فرد می‌شود؛ آن هم پس از هفده ترم که از دانشگاه آزاد جوشقان موفق به گرفتن دانشنامه کارشناسی می‌شود! 

البته عوامل دیگری هم در جنبش پذیری این ژن کارسازند که پرداختن به همه آنها از حوصله این نوشته بیرون است و ممکن است با جوشش بیشتر احساس تکلیف برخی عزیزان حوصله ی بیانش ایجاد شود.

در این باره باید گفت که درباره وجود ژن احساس تکلیف در همه افراد نیز فرضیه‌های بسیاری وجود دارد و برخی آن را ذاتی و برخی آن را اکتسابی می‌پندارند. پاره‌ای از علما نیز بر این باورند که ژن احساس تکلیف در فرد پدید نمی‌آید، از بین هم نمی‌رود، بلکه از دوره ای به دوره ای دیگر منتقل می‌شود! حتی اگر طول مدت آن دوره از طول مدت دو دوره متوالی ریاست جمهوری یا دو دوره متوالی نمایندگی مجلس یا دو دوره و نصفی متوالی شورای شهر هم بیشتر باشد!

به هر حال، چیزی که مهم است، این که این پدیده یا فرآیند زمینه به منصه ظهور رسیدن استعداد بسیاری از افراد را فراهم می‌کند و با بروز این عارضه، زمینه خدمت‌رسانی آن‌ها و مستفیذ شدن دیگران از علم، توانایی، هنر و مدیریت آن‌ها فراهم می‌شود! و چه نعمتی بالاتر از این؟


پی نوشت1: حدود دو ماه تا تعیین سرنوشتی نو، برای شهرمان جوشقان باقیست. شفق سعی خواهد کرد ذیل مطالب پیوسته ای با عنوان "فردایی تازه برای جوشقان"، دغدغه ها و مطالبات حداقلی و حداکثری خود را در این باب مطرح کند

پی نوشت2: سعی بر آن خواهد بود تا منطق، شفافیت، صمیمیت و صراحت همیشگی شفق؛ در این مطالب متاثر از فضای ملتهب انتخاباتی کم رنگ نشود. ان شاءالله

پی نوشت3: یاد انتخاباتیات (مطالب پیوسته ی شفق در باب انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی) بخیر...

سیاست به زبان ساده؛ همراه با مثال

سوسیالیسم: دو گاو دارید؛ یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید.

کمونیسم: دو گاو دارید؛ دولت هر دوی آن ها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند!

فاشیسم: دو گاو دارید؛ شیر را به دولت می دهید، دولت آن را به شما می فروشد!

کاپیتالیسم: دو گاو دارید؛ هر دوی آن ها را می دوشید. شیرها را به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند!

نازیسم: دو گاو دارید؛ دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد!

آنارشیسم: دو گاو دارید؛ گاوها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند!

سادیسم: دو گاو دارید؛ به هر دوی آن ها تیراندازی می کنید و خودتان را میان تشت شیرها می اندازید!

آپارتاید: دو گاو دارید؛ شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید!

دولت مرفه: دو گاو دارید؛ آن ها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید!

بروکراسی: دو گاو دارید؛ برای تهیه شناسنامه آن ها 17 فرم را در 3 نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آن ها را بدوشید!

سازمان ملل: دو گاو دارید؛ فرانسه شما را از دوشیدن آن ها و آمریکا و انگلیس گاوها را از شیر دادن به شما وتو می کنند! نیوزیلند رأی ممتنع می دهد!


ایده آلیسم: دو گاو دارید؛ ازدواج می کنید، همسر شما آن ها را می دوشد!

رئالیسم: دو گاو دارید؛ ازدواج می کنید، اما هنوز خودتان آن ها را می دوشید!

طالبانیسم: دو گاو دارید؛ زشت است گاو را بدوشید!

فمینیسم: دو گاو دارید؛ حق ندارید گاو ماده را بدوشید!

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید، هر کدام را بدوشید فرقی نمی کند!

لیبرالیسم: دو گاو دارید؛ آن ها را نمی دوشید چون آزادی شان محدود می شود!

دموکراسی مطلق: دو گاو دارید؛ از همسایه ها رأی می گیرید که آن ها را بدوشید یا نه؟!

انتخاباتیات(5)-طنز لطفاً به من راي بدهيد!

«بنده» که بنابه دلايلي نمي خواهم نامم فاش بشود ازجمله نامزدهاي نهمین دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامی از حوزه انتخابیه نطنز، جوشقان و بقیه بروبچ منطقه هستم که قبل از هر چيز، خيلي بامرام هستم و همين مرام بنده، بسياري از هواداران حقير را هلاک اين کمترين کرده.
به نحوي که اين روزها از هيچ تبليغي در راستاي معرفي بنده دريغ نورزيدند و آرام و استراحت را بر خودشان حرام کردند.


توضيح ضروري: اجر همه شان به بعد از انتخابات! به هرحال، بنده داراي برنامه هاي کلان و طرحهاي کت و کلفتي برای این حوزه انتخابیه هستم که اگر راي بياورم، کمترين کار اين است که کولاک مي کنم. اگر فرهاد به اسم شيرين، مقداري از کوه را کند، بنده به خاطر مردم خوبم که مرا دوست دارند، حاضرم تمام سلسله کوههاي دامنه زاگرس یعنی کرکس را از این منطقه (غرب کشور) به شرق کشور منتقل کنم تا يک مدتي هم مردم آبادی های جوشقان و حومه، راههای ارتباطی درست ودرمان داشته باشند و کلی بهم نزدیک تر شوند و در این سال و بار گرانی گاز،(که آدم را از خوشه ی سوم می چینند و به منطقه ی اقلیم 3! گازی منتقل می کنند!)، از گرمای حاصله، مناطقی مثل خوزستان و بوشهر و بندر عباس و از این جور جاهاي قشلاقي داشته باشند.

برنامه هاي من: بنده همينطور الکي وارد گود نشدم و براي خود برنامه دارم.
از تمام شهروندان حوزه انتخابیه بخصوص کلان شهر جوشقان هم خواهش مي کنم به طرف من بيايند و بدانند که جاده دوطرفه است، بلکه به کمک هم بتوانيم يک حرکت قشنگي راه بيندازيم که کل شهر را تکان بدهيم.
بعضي از دوستان در حق ما لطف دارند و به ما «مرد آهنین و حلبین و ...» هم مي گويند. به هر حال، پاره اي از طرحها و برنامه هاي بنده تا حدي که در اينجا جا مي شود به قرار زير است:
1- در راستاي ارائه راهبردهاي توسعه پايدار شهري، تمام کوچه ها را خيابان و تمام خيابان ها را بزرگراه مي کنم. بزرگراه ها را هم از ايني که هست، بزرگراه تر خواهم کرد.
2- مشکل جوشقان فقط بن بست بودن و ترافیک سنگین! جوشقان نيست. فکري هم به حال فاضلاب هاي شهري بايد کرد. من تمام فاضلاب ها را به شيوه تمام مکانيزه به سمت مزارع لاستون کانال کشي مي کنم.یک تیر است و سه چهار نشان!
3- از آنجا که برج حسن تعریفی با قرار گرفتن بر روي بلندي، بيش از اندازه بلند شده است، در يک اقدام ضربتي جاي آن را با برج منزل همایونی ها عوض مي کنم. به اين ترتيب، هر دو برج، همقد و همطراز مي شوند. در حقوق بشري و شهري بايد همه چيز هم اندازه و متناسب هم باشند. جامعه بي طبقه يعني اين!
4- من با اين که مرد هستم ولي جايگاه زنان را ارج مي نهم. اين نگاه بايد در نمایندگی مجلس هم پياده شود و من پياده مي کنم. حرف مفت زده هر کس گفته که زنان بايد فقط بنشينند خانه و آنگاه مردان بروند مثلاً شورای شهر.  شورا به يک چند تا شيرزن هم نياز مبرم دارد.
5- مساله پمپ بنزین را که اين قدر بغرنج شده، ظرف 3 سوت حل وفصل مي کنم. اکثر ماشين ها را مي فرستم شهرهاي اطراف يا بين ديگر استان ها تقسيم مي کنم.
6- کل سرويس تاکسيراني را متحول و به روز و سرويس تر مي کنم. تمام تاکسي ها را ماکسيما مي کنم و اسمش را مي گذارم «تاکسيما». اين طوري، اقبال مردم به استفاده از وسايل نقليه و حمليه عمومي، چند چندان مي شود.
7- چون در روي زمين، فضا کم داريم و اکثر دوستانم به بنده گفتند که کم داريم، فلذا تمام پشت بام ها را دستور مي دهم درختکاري کنند.

۸-نظر به اینکه در زمینه ی کارخانه های صنعتی هم جا کم داریم و با تراکم مواجه ایم، به مهندسان مشاورم دستور داده ام روی طرح کارخانه های آپارتمانی کار کنند تا از همه ی فضاهای افقی و عمودی جوشقان حداکثر استفاده بعمل آید. بهشان گفته ام که غصه ی مداد و پاک کن و خط کش را هم نخورند و هرچه می توانند طرح پیاده کنند!
توضيح تکميلي: بنده برنامه هاي ديگري هم دارم که به شرط چاقو است. اگرم انتخاب کنيد، همه را اعلام خواهم کرد. من منطقه را زير و رو کرده و شخم خواهم زد. من کسي هستم که مي گويند مثل هيچ کس نيستم. خودم هم که در آينه تمام قد منزلمان، نظري بر شمايل مبارک خود انداختم، حرف ديگران را تاييد کردم. به هر تقدير، من آمده ام، اين گوي و اين ميدان... آي شست پام!


از نماینده ما تا نماینده طرق رود و حومه!


چهارشنبه 15 تیر1390 ساعت:14:16

توسط:targh rood

دیدار دکتر ضابطی معاونت اب وزارت نیرو

تلاش براي رضاي خدا بي منت براي مردم:ديدار دكتر ضابطي نماينده مجلس با آقاي مهندس عطار زاده معاونت آب وزارت نيرو : در اين جلسه كه به مدت يك ساعت به طول انجاميد ، موافقت تعويض لوله هاي فرسوده قمصر و جوشقان و خريد يك حلقه چاه در قمصر و موافقت تامين اعتبار براي طرح طرح فاضلاب شهر بادرود و امامزاده آقاعلي عباس ، مجوز خريد يا حفر يك حلقه چاه آب آشاميدني براي شهر نطنز را دريافت نمود.


تکمیلی:مخاطبان گرامی شفق، توجه فرمایند که متن فوق روز گذشته از طریق ستون نظرات شفق توسط ظاهراً یکی از طرفداران و مریدان آقای دکتر ضابطی، نماینده طرق رود و حومه در مجلس شورای اسلامی، درج گردیده است. نظر به آنکه به احتمال زیاد این آغازی خواهد بود بر حجمه ی تبلیغاتی ستاد معظمُ له، لذا واجب دیدیم در همین ابتدای کار، دست دوستان ستادی را به سختی بفشاریم تا "کور شود هر که در او غش باشد"!.

در همین راستا لیست کوتاهی از خدمات بی منت جناب دکتر را پیش کش همشهریان عزیز می کنیم تا همه گان ذیل اصل" من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق" ارج نهند خدمت بی منت این عزیز دل را!

۱-راستش شروع کردن این لیست طویل با مصائبی همراه است. زیرا که مشخص نیست خدمات دکترمان را باید از کدام مقطع زمانی در نظر بگیریم. به یقین ایشان مبدع و مخترع گفتمان "تیرآهنیسم" در جهان محسوب می شوند. هر چند اسلاف (ما قبل) شان نیز مکاتبی چون "برنجیسم" و "روغن نباتیسم" را گرامی می داشتند، ایشان اما فضای سیاسی منطقه را با واژگان جدیدی آشنا نمودند که تا آن زمان بی سابقه به نظر می رسید. این خود نماد و نمود خدمتی است بی منت بدون شک! به نظر می رسد ( و البته با اجازه ی بر و بچ ستادی) این مقطع، زمان مناسبی برای در نظر گرفتن آغاز خدمت رسانی بی منت ایشان باشد.

۲- دیشب "کلاغ نیوز" جوشقان خبر از بهره برداری از فاز آخر بیمارستان ۲۰۰ تخته جوشقان داد. این فاز شامل بخش مراقبت های ویژه C.C.U یا I.C.U بوده که به دلیل ندانم کاری کلاغ نیوز این بخش به اشتباه W.C.U! معرفی شد. همین الآن جا دارد ضمن محکوم کردن آنچه که دکتر عزیزمان "پروپاگاندای" رسانه ای گروه های معارضی مانند کلاغ نیوز، شفق، و سایر دوستان رسانه ای جوشقان می خوانند که بی شک  بر اساس غرائض شخصی و منافع گروهی ایشان می باشد، عرضه داریم که خدمت بی منت را هیچ کس نمی تواند کاریش بکند و هر طرفش را که ببندی از یک طرف دیگر می زند بیرون و خودش را نشان می دهد!

3- شبکه ی عظیم فاضلاب شهری جوشقان پروژه ی بعدی دکترمان است. همان طور که مستحضرید ادعای برخی معارضین برای وانمود کردن خدوم نبودن آقای ضابطی گوش فلک را کر نموده و از دلایل سوراخ شدن لایه اوزون می باشد! اما حقیقت چیز دیگری است. حقیقت چیزی نیست که در چهار تا وبلاگ معارض چیز می شود! بلکه حقیقت را ما چیز ببخشید مشخص می کنیم! صحبت اضافه هم نباشد که گردنتان زیر چیزآهن های دور بعدی له خواهد شد. بله شبکه آب و فاضلاب چندی است که به بهره برداری رسیده و نمونه اش را می توانید در سیتی سنتر جوشقان مشاهده کنید که مونو اکسید و دی اکسید کربن چه جولانی می دهد و تمامی گیاهان و نباتات و حتی میوه های مزارع لاستان را شاد و سرزنده نموده است! کیست که قدر این این همه خدمت بی منت را بداند. خدا خودش آگاه است که یک وقت ریا نشود!

4- "شهرداری جوشقان قالی و منطقه 14 تهران" با تلاش های دکتر به هم پیوستند و زین پس به جای نام جوشقان و کامو که -مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!- باید نام "شهرداری جوشقان و منطقه 14 تهران!" را بر زبان جاری نمود. کلی هم کلاس دارد برای خودش! اصلاً ما دوست داریم که خواهر خواندگی اینها را اعلام کنیم تا سیاهی زغال همچین محکم بماند به رویش و سرمای زمستان به پاییز برگردد و از این صحبتا! خلاصه اینکه کامو را کندیم انداختیم سی خودش. همه هم می دانند که زورمان چقدر زیاد است. لذا فعلاً و همچنان صحبت اضافی موقوف!

5- منطقه ویژه گردشگری کی آب مصوب هیئت دولت در سفر استانی اصفهان همراه با وبلاگ تفریحیش تکمیل شد. نامبرده پس از تکمیل به علت توحش عده ای قلیل رخت بربست و از دیار مادری کوچ کرد! از یابنده استدعا می شود ضمن تحویل دادن این نور چشمی، خود را به نیروی محترم انتظامی معرفی نماید تا آستین ایشان با چوب آشنا گردد و البته عبرتی شود برای آیندگان که آثار طبیعی ما را ندزدند!

6-از سفرهای استانی دولت نقل به میان آمد، خوب است اضافه کنیم که سفرهای روستایی دکتر ضابطی خودمان در کل منطقه و در کل مجلس مشهور و معروف است، اصلاً ایشان به کثیرالسفر بودن مشهورند و نمی توانند یک جا آرام بنشینند، مثل بعضی این نمایندگان سوسول نیستند که هی بروند حاضری خودشان و غایبی دکتر را بزنند و چغلی دکتر را پیش لاریجانی بکنند و بهانه به این شفقی ها و دوستانشان بدهند! همین بس که منطقه ایشان از نطنز و بادرود و جوشقان و قمصر و ... به حوزه انتخابیه طرق رود و حومه تغییر نام داده است. این خود از احترام دکتر به روستاهایی چون طرق و... حکایت دارد. نماینده های دکتر را دیگر نمی گویم که همه ی کوه های اطراف روستاها را هم رفته اند و خدمت کرده اند. در همین جوشقان خودمان حتی کمر چال، کمر عشه، کمر لیلو، کمر استونجه و... از قدوم مبارک نمایندگان ایشان در امان نمانده اند.

7- هی خودتان را خسته نکنید و الکی پایین نیایید، این لیست را انتهایی نیست. بنابراین خودمان یعنی بروبچ ستاد تبلیغاتی دکتر ضمن اینکه اعلام می داریم یک ساعت بی منت وقت گذاشته ایم و در پای کیبورد جلوس نموده و این سطور را رقم زده ایم و خیلی هم دلتان بخواهد!، خدمت بی منت دیگری را به شما ارائه نموده و بقیه اش را حذف می کنیم تا سرتان درد نیاید!

دکتر، خبر میدادی ستاد حوادث غیر مترقبه می زدیم!

 

ادامه نوشته

سياست يك بام و دو هوا شهرداري در قبال اخذ عوارض

به " دنباله از این طرف..." بروید

ادامه نوشته

برای اینکه بدانیم و بدانيد كه ما هم منتقد داریم!

به "دنباله از این طرف..." بروید

ادامه نوشته

خواجه آن وعده ای که فرمودی ... شد فراگربه یا فراموشت؟!

گویند که از عجایب قرن 21 همین کاغذ نوشته هایند و بخشنامه ها و صورتجلسه ها که مدیران برای تنظیم آنها ساعت ها وقت می سوزانند، اما وقتی نوبت عمل می رسد،هیچ کس حتی خودشان !تره هم برایش خرد نمی کنند. البته از کرامات عجبیه ی شهرداری مان همین بس که عروسی های منتسب به مسئولان یک هفته ای به طول می انجامند و شهردار محترم نیز از روز 28 اسفند تا کنون در این مکان یافت می نشده اند تا از ایشان بپرسیم:

صورتجلسه ستاد استقبال و اسکان نوروزی-شهرداری

 

1-ببخشید، چرا در جلسه ی پرسش و پاسخ حضور همی نیافتید؟ شنیده ایم کسالتی عارض است، از خداوند خالصانه آرزوی بهبودی تان داریم.

2- چه سری است در اینترنت جوشقان که ابتدا وعده های بهار(خرداد) 88 و سپس وعده ی بهار 89 هر دو همی بر گِل نشیند؟شاید این بهار هیچگاه اینترنت نیاورد! پس چه بهتر زین پس قول تابستان یا پاییز را برای وصال آن یار سفر کرده به شهر جوشقان –تکرار همی کنم شهر جوشقان!- بر لب مبارک جاری کنید. البته سند این قول ها موجود است (فیلم جلسه پرسش و پاسخ از وزارت اطلاعات دریافت شده!!) لاجرم ما را همی مجبور خواهید کرد به این سخن که "بگم؟....بگم؟"

«گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من        آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!»

3- به تمام کسانی که یکی از صور اجرایی تصویبات کاغذ (نه صورتجلسه!) بالا را به این تارنما ارسال  همی دارند بدون قید قرعه! و به رسم یادبود یک فقره اینترنت هوشمند همراه با مخلفات از جانب نهاد شهرداری برای بهار آینده وعده همی  داده شود! تکرار همی کنم، فقط یک مصوبه ی اجرایی را نام ببرید؟!

از کرامات بُلعجبه ی شورامان این که عضوی که به صورت خودجوش و شخصی در جلسه ی پرسش و پاسخ شرکت همی کند، مورد بازخواست جناب رئیس قرار همی گیرد که به چه کار رفتی؟ بر خود لازم همی دانیم که سخن رئیس را تأیید نماییم!! چرا که او رئیس است!-و به این محترم شخص (حاضر در جلسه) عرضه همی داریم،ای محترم، چرا در جلسه به دفاع از شورا پرداختی؟!، اگر شما هم حضور همی نمی یافتی، آن وقت تحریم جلسه از سوی مرئوسین شورا تکامل همی یافت و این سخن لازمشان که "تحریم دانه اشان پاره!".چه در هر تحریمی که فرو رود دو نعمت موجود همی باشد و بر هر نعمتی شکری واجب! اول فرار از پاسخ(شورا)،ثانی خودکفایی(دغدغه مندان!)!

«ای بُلعجب از بس که تو را بلعجبی است        جان همه عشاق جهان از تو غمی است!»

گویند سنگ بزرگ نشانه ی نزدن همی باشد! سنگی که ما در دست رئیس دیدیم شاید آجر همی باشد،یک گزارش 13 صفحه ای که قرار بود به مردم داده شود،گزارش عملکرد شورا، اما دیده ی ما بر در ماند و 20 روز انتظارمان را نتیجه ای در پی نبود. شاید این سیزده صفحه گزارش عملکرد 7 ساله ی شورا همی باشد،چرا که کار از 6 ماه و 1 سال و این خرده ریزها همی گذشته باشد!

به هر حال این تلنگر گاهی ما را لازم که:

«نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت         هر طفل نی سوار کند تازیانه اش»!

و سخن آغازین از پایان، ادیبی چه خوش گفت که:

«الهی، چون با تو ام از جمله تاجدارانم، تاج بر سر...اگر بی تو ام از جمله خاکسارانم، خاک بر سر!»

پرسش و پاسخ در متن کار است یا حواشی؟

پاسخگویی را بیاموزیم؛ پرسیدن را خواهند آموخت!

جلسه پرسش و پاسخ با مسئولین شهرمان جوشقان در تاریخ 20 بهمن در محل مسجد جامع برگزار شد.آنچه از این جلسه دریافت شد البته کمی با چاشنی طنز،در زیر می آید:

همان حال و هوای همیشگی موجود در جلسات  مربوط به شورا و شهرداری و مدیریت شهری بر این جلسه نیز حاکم بود.دو جبهه؛ دو سنگر؛ دو تیم تخریب؛ دو جین رزمنده ی تخریب چی!!

شاید هم عیب از ما بود که خود را نمی توانستیم در هیچکدام از این جبهه ها جا کنیم! وگرنه آنها کار خود می کردند و" تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..."!

به هر حال انصاف را نباید کنار گذارد. شوراها نسبت به قبل خوب جلو آمده بودند.به غیر از یکی دو مورد که باعث تحریک جبهه ی مقابل شدند و البته ما نیز این حرکات را برنتابیدیم و همان لحظه تذکر دادیم؛در سایر موارد "یستمعون القول "اشان و "یتبعون احسنا"یشان نسبت به چیزی که ما سراغ داشتیم فراتر بود. انتظار هم از شورای شهر ۷ ساله همین است، باید از جایی شروع کرد، باید از جایی ادبیات پرسش و پاسخ مان را اصلاح کنیم. و بلاشک شوراها باید در این امر، قدم پیش گذارند.اگر تخریبی هم صورت گرفت، اگر هجمه هم شدید بود ،انتظار از شورا سعه ی صدر است.حتماً شعور حضار در جلسه این سعه ی صدر و البته آن تخریب طرف مقابل را درک خواهد کرد و البته در پایان این امتیاز، امتیازی مثبت برای شورا به حساب خواهد آمد جدای از سایر موارد مربوط به عملکردشان.

سوالات حول موارد زیر دور می زد و دوره ی تناوب معنا داری داشت:

1-سوالات کلیشه شده و خسته کننده در مورد مسکن و واگذاری زمین های منطقه شهرک (خوب است که شهرکی به این فراخی وسعت و این قلت در تراکم داریم،خدا به خیر کند زمان کثرت را...!)

2-شهرک صنعتی( ما که چیزی از شهرک صنعتی نمی بینیم،اگر کسی خبری دارد،خبرمان کند، دوستان بی کار التماس دعا گفته ! کم نداریم!)

3-دانشگاه آزاد واحد جوشقان قالی (البته خواجه درست فرموده اند که:حکایت از گذشته خطاست و شکایت از دوست نه سزاست!!)

4-شبکه فاضلاب شهری (در دست اقدام است،کلیات را همه می دانند و جزییات را هیچ کس حتی شورا و شهردار!)

5-منطقه ی کامو (الحمدلله همه در این مسئله متفق القول اند،جوشقانی و کامویی،مردم و مسئول و البته تاریخ می فرماید که قدیم و جدید! "چه سرّی است بر سر این مطبخ خدا داند و بس!" امیدواریم همه به این آرزویشان برسند!)

6-اینترنت شهری (قول مساعد داده شده تا عید خواهد رسید-تو را من چشم در راهم...!)

7-نحوه ی واگذاری مینی بوس های شهرداری (هنوز از این پرسش احساس پشیمانی می کنم،بعد از یک هفته هنوز برخی نگاهها بر ما سنگین است،بابا بخدا ما تاب این همه ثقالت را نداریم!)

8-انتقاد به روابط عمومی شهری به خصوص در بعد رسانه ی صدا وسیما (پاسخ گرفتیم:5 سال دنبال دوربین دوندگی می کنیم نمی دهند! قانع نشدیم، فیلم راهپیمایی با شکوه 22 بهمن با همکاری داوطلبانه دوستانی با دوربین شخصی ضبط شد و برای صدا و سیمای اصفهان ارسال و اتفاقاً در چند بخش نیز پخش گردید-کار نشد ندارد، البته ما کوچیک شماییم حاج آقا ا-ش)

9-مسئله ی اتحاد جوشقان و میمه و ایجاد شهرستان (قریب به اتفاق موافق این امر بودند، البته شروط از خود توافق مهم تر بود- شهرستان با نامی مناسب و مرضی الطرفین ایجاد شود، جوشقان به یک بخش از این شهرستان تبدیل و در سایر موارد برادرانه و به دور از اغراض و تعصبات بی جا عمل گردد.)

سایر موارد به  علت بعد زمانی موجود از زمان جلسه تا کنون از ذهن کوچک من بار سفر بر بسته! البته عدم وجود اینترنت خانگی در جوشقانمان که همیشه در این موارد مزید بر علت است! تمام تلاش ها و چانه زنی هایمان هم برای دریافت فیلم جلسه ی مذکور از مسئولین فعلاً به جایی نرسیده و با در بسته ی مسئولین مواجه شده ایم (چر؟ا نمی دانیم!) و این هم مزید بر علت تر!

البته این جلسه، جلسه ی اول و آخر پرسش و پاسخ نخواهد بود و موافقت شورا و شهرداری را برای برگزاری جلسات بعد گرفته ایم. در این راه اگر توفیق ، رفیق راه گردد و سعادت خدمتی به خلق نصیب شود، در خدمت مردم و البته مسئولین و خادمان محترم شهر خواهیم بود.

ما همچنان امیدوارانه به افق های روشن پیش رو می نگریم