دکتر، خبر میدادی ستاد حوادث غیر مترقبه می زدیم!

دکتر، پا قدمت به جوشقون مبارک/ بچه ها خیلی از دستت شاکی بودن دکتر/ می گفتن چرا دکتر خبر نداد حالا که پس از عمری قدم رنجه کرده داره میاد شهرمون واسش مهمونی پاگشا بگیریم/ آخه تو شهرمون رسمه بعد 40 روز از عروسی واسه تازه دومادا مهمونی پاگشا می گیرن/چه ربطی به شما داره؟/ربطش اینه که بچه ها هنوز اینقدر بی معرفت نشدن که حتی اگه نماینده شون بعد 40 ماه! از عروسی (انتخابش) بالاخره هوس گردش به سرش خورد و یا راهشو گم کرد و الخ.../ واسش سنگ تموم نذارن!/ حداقل یه گاوی؛ شتری می زدن زمین!/دکتر، اگه ما رو قابل ندونستی لااقل مسئول ستاداتو خبر می کردی اونا یه کاری می کردن/ آخه شاعر میگه:/ "نظر بازان نظر در خوبرویان می نمایند/ نظر بر حسن خلق مهربانان می نمایند/ اگر این دوره هم طی شد به خوبی/ برای آن شتر یا گاو قربان می نمایند"/ دکتر، تا آخر عمر عرق شرم به روی پیشونیمون میمونه/ یعنی اینقدر ساده و بی تجمل؟!/ خشک و خالی؟/
دکتر، راستی بیمارستانت هم که الحمدلله تموم شده و فقط اتاق مراقبت های ویژه اش مونده و واسه تکمیلش به یه سری تجهیزات نیازه که فقط تو ایتالیا پیدا میشه/ بچه ها حتی یه هفته ی تموم دنبال این وسیله داشتن نطنز و طرق رو زیر و رو می کردن/ آخه می گفتن دکترمون اونجا غوغا کرده/ اما در کمال حیرت چیزی دستگیرشون نشد/آخرش هم متوسل شدیم به همون اجنبیا!/شنیدی دکتر، چند روز پیش عدم وجود امکانات پزشکی چه داغی رو دل همشهریای ما گذاشت؟/ کاش خودت بودی دکتر و واسه این جوون یه کاری می کردی/ بالاخره پزشکی خوندی/ راستی دکتر، اومده بودی جوشقون دیدار خانواده شهدا؟/ خوندی دکتر وصیت نامه هاشونو؟/ مگه نمی گفتن خدمت به مستضعفین؟/مگه نمی گفتن عدالت؟/ خلاصه می خواستم از این عدالتی که بین طرق و شهر ما جوشقون برقرار کردی تشکر کنم!/ دکتر بی خیال شهدا!/ اونا شهدا بودن و ما مائیم/ مگه نه؟/راستی دکتر داشتم می گفتم/ یه جوون ناکام و بی گناه جوشقون چند روز پیش دچار یه حادثه شده بود/ خانواده اش خیلی به این در و اون در زدن/ اما نشد دکتر، نشد/ میمه هم که بیمارستانشو خبر داری ؟/ بیمارستان که چه عرض کنم/قربونگاه!/ نشد دکتر کاری بکنن/ چون شما نخواسته بودی که بشه/ آخه قول داده بودی و تیرآهنا رو همون شب اول ریخته بودی/ یادت نمیاد؟/ شب انتخاباتت بود دکتر، کولاک کرده بودی/ حتی اونا هم که یه شبه واست ستاد تبلیغاتی زده بودن از رأیی که تو با اون تیرآهنا از جوشقون بردی دهنشون وامونده بود/ یه شبه 600-700 تا رأی/ نوش جونت دکتر/ تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!/ اما دکتر تیر آهنات هنوز که هنوزه نشدن بیمارستان/یه پروژه ییشتر داشتی مگه تو شهر ما؟/ از اول گفتی ما دکترا فقط بیمارستان می سازیم.../دکتر، راستی جواب این خونهای بی گناهو کی میده؟/ شهدا می دن یا خانواده هاشون؟/ یا ...؟/ نه دکتر!/ زیاد چیزی از فقه و اصول سرم نمیشه/ اما همین قدر می دونم که "بهشت را به بها دهند نه به بهانه"!/
دکتر! وقتی خبر نمیدی و یواشکی میای که بچه ها تو زحمت نیفتن می شه همین/ ما ستاد حوادث غیر مترقبه نزدیم و ریشترهای این حادثه مغزمون رو تکون داده/ می بینی دکتر؟/ چقدر محمل می بافم؟/ از اثرات همون حادثه است/ هنوز موج انفجارش تو وجودمه/ راستی دکتر، تو مصاحبه ی آخرت تو شهرت! نطنز گفته بودی که وظیفه رسانه ها برطرف کردن نقاط کوره و شفاف سازی/ دکتر! نظرت چیه راجع به وبلاگ ما؟/ این پست چقدر شفاف سازی می کنه واسه مردم مظلوممون؟/ راستی اصلاً نقاط کوره این رسانه ها رو کی میخواد برطرف کنه؟/ پس پاسخگویی مسئولین چی میشه به ولی نعمتاشون که همین ملت مظلومن؟/ می بخشی، دکتر/ ولی اصلاً تقصیر شما چیه که ما رأی مون رو یا واسه تیرآهن حروم می کنیم، یا واسه روغن و برنج یا الخ.../ تقصیر مسئولین ستادت، تو شهرمون چیه؟/ اونا دنبال یه لقمه نون حلالن/ کار حلال هم که جهاده/ حالا چه فرقی می کنه تو ستاد شما باشه؟ یا تو ستاد کریمپور یا باغبانیان؟/ اصلاً خلایق هرچه لایق/مگه نه دکتر! /مردم ما آخه/ "هی راحت راحت آب خوردند/ بر شاخ دروغ تاب خوردند/ آن گه که بریده گشت شاخه/ دیدند فریب یک "سراب" خوردند!/ راستی دکتر نمیدونم چرا بعضیا این قدر دلشون ازت پر بود/ حتی با من که یه کم طرفدارت بودم سر دعوا داشتن/ می گفتن دکتر اصلاً سازمان دهیاری ها و شهرداری های وزارت کشور رو بلد نیست/ من تا این حرفو شنیدم از خنده افتادم رو زمین و گفتم: "زرشک"؛ کجایید که دکترمون تا دو سه روز دیگه طرقو شهرش می کنه/مگه میشه بدون بلد بودن اونجا این کار رو بکنه؟/ می بینی دکتر! پشت سر مردای نیک چه حرفهایی که در نمیارن/ آبکش به کف گیر میگه تو چهار تا سوراخ داری!/ خلاصه بگم دکتر جون/ یا دیگه جوشقون نیا/ یا اگه اومدی حداقل بچه های مارو خبر کن/ واست مفصل برنامه ریختن!/ یه سوال دارم دکتر جون/ بپرسم؟/ "برای من عزیزم این سوال است/ مگر فرض محال آخر محال است؟/ نگاهی کن بر من از سر عقل/ چقدر آن برق چشمانت با حال است"/ سوالم اینه:/حاج آقا حسینی رو که می شناسی؟/ نماینده ی برخوار و میمه/ می دونی که؛اصلاً این مرد بی خیال منطقه ش شده!/ هر یه هفته یه بار هم نمیاد میمه!/ بگو حاج آقا؛ از من یاد بگیر، پام نرسیده مجلس دلم هوای منطقه ام رو می کنه و تو زنگ تفریح اول از "علی اردشیر" یه اجازه می گیرم و بر می گردم میام منطقه ام..طرق!!/ .
دکتر خسته ات نمی کنم / پس سخن کوتاه باید والسلام/ و به امید دیدار.../.
۞وبلاگ خبری-تحلیلی جوشقان۞