رکب «خوارج زنجیره ای» از «نرمش قهرمانانه»

رسانه‌های زنجیره‌ای از حدود یک ماه پیش تا شامگاه دوم مهر، همچین در رؤیای دست دادن رئیس‌جمهور روحانی جمهوری اسلامی و رئیس‌جمهور جسمانی امریکا غوطه ور بودند کأنه اگر این روبوسی اتفاق افتد، عروسی خواهد آمد به کوچه‌شان!

نه به آن افراط دیروزشان در دهه ۶۰ که هر مخالف سیاسی‌ای را با انگ «امریکایی» طرد می‌کردند، نه به این تفریط امروزشان که به جای پنجره فولاد، رسما دخیل به کاخ سفید بسته اند! گل گفته معصوم؛ «دیوانه را نمی‌بینی مگر در حال افراط و تفریط.» حقا که این چند روز، آنچه ترمزبریده‌های زنجیره‌ای نوشتند، دسته راه انداختن و طبل و سنج و زنجیر بود با این شعار؛ «واعطشا به امریکا!»

به خدا ما دیپلماسی و قواعد آن را می‌فهمیم و سختی کار آقایان روحانی و ظریف را درک می‌کنیم، اما آنچه برای ما غیر قبل فهم است، این حد از زبونی زنجیره‌ای‌ها در برابر دشمن است! تا این جماعت، به عشق امریکا قمه دست نگرفته‌اند و کار دست خودشان نداده‌اند، خوب است عقلای قوم زنجیره ای، حد و حدود توسل به کاخ سفید را در قالب یک زیارت نامه، تبیین نمایند!

سوم مهرماه، یکی از زنجیره‌ای‌ها تیتر یک خود را چنین رفته بود؛ «شاید وقتی دیگر»! الهی بمیرم! خب، یک نوار مشکی هم می‌زدید سردر لوگوی‌تان، هم به نشانه عزا، هم به نشانه اعتراض به شیخ‌حسن! نقد سخنان روحانی در سازمان ملل البته اگر درست و منطقی باشد، بی‌ایراد است، آنچه اما ظاهرا زنجیره ای ها به آن خو گرفته اند، اهانت به روسای جمهور قانونی کشور است، به ویژه در شبکه های اجتماعی.

خوارج اگر نیک بنگری، هیچ نبودند الا اسلاف همین جماعت که در اوج دنائت، دوست ترین دوست را قربانی دشمن ترین دشمن کردند. من قبول دارم تعریف دقیق دکتر شریعتی از خوارج را؛ «خوارج گروهی بودند که دوست و اهداف دوست را فدای دشمن و اهداف دشمن کردند». اوج هنرنمایی خوارج، به ریش و تسبیح شان نیست که این هر ۲ را میان هر جمعی، ولو زنجیره ای ها می توان یافت! اوج خلاقیت (!) خوارج این بود که در اوج فتح و ظفر، ناگهان عمله نیت پلید دشمن شدند. اولا؛ مشکلات را از فتوحات بیشتر دیدند و به جای امید، یاس پیشه کردند! ثانیا؛ مشکلات را به جای معاویه، گردن علی (ع) انداختند! و مگر جز این، چه مشی دیگری دارند زنجیره ای ها؟!

ذلیلانه نامه می نویسند به اوباما که کوفت آنجلس امریکا هم حکایت جنگل های ایران زیباست، لذا تحریم اگر برداشته شود، دلار اگر ارزان شود، معیشت اگر بهبود یابد، جنگ اگر لطف کنی و نکنی، تو فرشته ای اوباما، لیکن از این هم فرشته تر می شوی!

چند روز پیش یکی دیگر از روزنامه‌های زنجیره‌ای در سرمقاله خود نوشته بود؛ «فشار تحریم، بیش از هر چیز سوار بر گرده مردم ایران است» اما در ادامه تلویحا گفته بود؛ «خوب است اگر کاخ سفید می‌خواهد حکومت یا دولتی را تنبیه کند، سیاست‌های این تنبیه جوری اتخاذ شود که فقط گریبان همان حکومت یا همان دولت را بگیرد!»

در این باره حرف‌ها هست که به اختصار بیان می‌کنم.

یک: اگر بتوان حکومتی را مستقل از مردمش تنبیه کرد، تنبیه سران کاخ سفید توسط حکومت جمهوری اسلامی، مصداق بارز آن است، بی‌آنکه در این تنبیه، اذیت و آزاری متوجه مردم امریکا شود. نظام مقدس جمهوری اسلامی، بی‌آنکه کاری با مردم امریکا داشته باشد، بارها و بارها -و هر چه می‌گذرد، بیشتر- خودکار لای انگشت سردمداران کاخ سفید گذاشته است. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که بعد از فتنه ۸۸ و به رغم میل امریکا، یکی پس از دیگری، انتخابات‌های خود را در موعد مقرر برگزار کرده و خواهد کرد ان شاء الله. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که رئیس‌جمهور امریکا مجبور شد جلوی چشم همه جهانیان سخن از «فتوای رهبر معظم» ایران بگوید و تأکید کند که استفاده از انرژی هسته‌ای حق ایرانیان است. این تنبیه به برکت خون شهدای هسته‌ای صورت گرفت، به برکت مقاومت، و البته به هزینه فراق برای «آرمیتا و علیرضا.» تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که به دولت امریکا فهماند نه توانایی حمله به سوریه را دارد، نه قدرت حذف بشار اسد را. تنبیه کاخ سفید توسط جمهوری اسلامی آنجا بود که جناب اوباما در مقر سازمان ملل اعتراف کرد؛ «ما دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم»! ادامه، بلکه ترجمه همین جمله البته چیز دیگری است؛ «ما بالفعل دنبال تغییر نظام ایران بودیم، حتی بالقوه دنبال تغییر نظام ایران هستیم، اما مسئله اینجاست که نه توان این کار را داریم، نه جرئتش را.»

دو: نظام جمهوری اسلامی به عدد سال هایش انتخابات داشته. درست یا نادرست، اغلب این انتخابات‌ها آنقدر آزادانه بوده که علی الدوام یک پای انتخابات، حضرات اپوزیسیون بوده‌اند! نظامی با این درجه از مردمسالاری را مگر می‌توان صرف نظر از مردمش تنبیه کرد؟! ما نه منکر دشمنی دشمن هستیم، نه نتایج اغلب ریز و بعضا درشت این عداوت را انکار می‌کنیم، لیکن دشمنی با جمهوری اسلامی یعنی دشمنی با ملت ایران، و دشمنی با ملت ایران یعنی دشمنی با جمهوری اسلامی، چرا که ریشه‌های نظام مقدس ما آنقدر قوی، مستحکم، الهی و مردمی است که رهبر معظم آن -این بار به قول آقای پرزیدنت!- حتی مخالفان اندک را نیز دعوت به حضور در پای صندوق آرا می‌کند. پس اساسا با جمهوری اسلامی نمی‌توان صرف نظر از ما مردم دشمنی کرد. این چیزی است که کاخ سفید فهمیده، زنجیره‌ای‌ها نفهمیده اند! امریکا با ملت دشمنی کند، تو دهنی از نظام می خورد، و با نظام دشمنی کند، تو دهنی از ملت.

سه: وقتی مشکلاتی نظیر تحریم، اساساً محصول مستقیم عداوت سابقه دار دشمن با انقلاب اسلامی است، واقعا باید خندید به دریوزگی جماعت زنجیره‌ای که ملتمسانه از دیو خواهش می‌کنند دمی فرشته باشد! امریکا بزرگ‌ترین دشمن ماست، نه حلال مسائل ما. امریکا نقشه برای مشکل زایی در جمهوری اسلامی می‌کشد، نه کاستن از میزان مشکلات و اگر قرار بود امریکا بردارنده تحریم ظالمانه علیه ایران باشد، اصلی‌ترین سؤال ممکن این است؛ «اساسا کاخ سفید برای چه ما را تحریم کرده؟!»

چهار: تحریم اقتصادی اگر چه در سال‌های متاخر، به بهانه پوچ سلاح هسته‌ای تشدید شده، اما از همان اولین ثانیه ۲۲ بهمن ۵۷ جمهوری اسلامی و ملت ایران در تحریم اقتصادی دشمن بوده‌اند. ما در تمثال بی‌مثال و اعجاز گونه دفاع مقدس، و در اوج تحریم اقتصادی، بلکه تحریم نظامی و سیاسی، یک وجب از خاک مان را به دشمن ندادیم. آیا در آن فتح الفتوح رؤیایی، مچ تحریم را ایمان و شهادت طلبی و ایثار و از خودگذشتگی و ولایت پذیری ملت ایران خواباند، یا التماس روشنفکران از کاخ سفید؟! طرفه حکایت اینجاست؛ ما اساسا زنجیره‌ای‌ها را بازیگر جنبش «آری به تحریم» می‌دانیم! آنچه فی الواقع هوای تحریم یانکی‌ها را دارد، «تسلیم زنجیره‌ای ها»ست، نه «مقاومت ملت ایران.» هم‌اینک نیز اگر از ابعاد تحریم ادعایی فلج کننده کم شده باشد، منتج از ایستادگی ملت ماست. جنبش «نه به تحریم» یعنی «جوشش خون شهدای هسته ای» و الا «تسلیم سیاسی» اساسا هدف غایی «تحریم اقتصادی» است. اگر تحریم، محصول اخم کاخ سفید به ملت ماست، آنچه از حجم تحریم کاسته، خنده خصم نیست، ثمره مقاومت است.

پنج: آرمان‌گرایی ما البته واقع‌بینانه است. ما انکار نمی‌کنیم که تا حدودی لحن کاخ سفید دچار تغییر مثبت شده. منتها ما از قبل گفته بودیم آنچه باز هم مثل ایام دفاع مقدس می‌تواند مچ تحریم را بخواباند، امتداد همان راهی است که شهدا با تقدیم خون سرخ‌شان پایه گذاشتند. امروزه روز بعضی‌ها می‌گویند؛ «امریکا در جهت مثبت عوض شده، ولو اندکی.» این جمله اما ناقص است. لذا باید آراسته سخن گفت؛ «مقاومت و ایستادگی بر آرمان‌ها و حقوق مسلم ملت ایران توسط جمهوری اسلامی، سبب شده دشمن ولو در لحن خود بیشتر دقت کند که با چه نظامی و با چه مردمی طرف حساب است.»

شش: قصه ما و امریکا قصه صلح امام حسن(ع) نیست. فی‌الحال بیش از آنکه نتیجه فشار دشمن معلوم شده باشد، محصول پایمردی ما نمایان شده. می‌گویند؛ «سگی که گاز می‌گیرد، پارس نمی‌کند!» ما سال‌هاست که از امریکا فقط صدای پارس می‌شنویم، بی‌آنکه اسد برود، بی‌آنکه حمله‌ای رخ دهد! قصه ما و امریکا قصه صلح امام حسن‌(ع) نیست، قصه آن روز است که «شیر جمل» حسن بن علی‌(ع) فنون جنگاوری و رموز قهرمانی به «عباس دلاور» می‌آموخت. آری، ما بیش از آنکه امام حسن (ع) را به «صلح» یا امام حسین‌(ع) را به «جنگ» بشناسیم، این هر دو امام را «مظهر سیاست‌ورزی قهرمانانه» می‌دانیم. در منظومه ولایت فقیه نیز جنگ و صلح و نبرد دیپلماتیک -که با جنگ فرق دارد- و نرمش دیپلماتیک -که با صلح تفاوت دارد- همه و همه ابزارهایی برای نیل به «گشایش در جبهه خودی» است، نه «سازش با دشمن بیرونی.» گیرم غربی‌ها چند ساعتی در «تنگنای ترجمه» متوجه معنای «نرمش قهرمانانه» نشدند، زنجیره‌ای‌ها که فارسی بلدند!! شاید بد نباشد بدانید که ما در شب شروع عملیات «الی بیت المقدس» در چند محور، از مشی «نرمش قهرمانانه» پیروی کردیم، لیکن دست آخر و با بهره از سایر شیوه‌ها به «فتح خرمشهر» رسیدیم. خمینی هم اگر یک بار، نیم‌روزی، جام زهر نوشید، لیکن با انقلاب اسلامی تا ابد جام زهر در کام بطالین عالم ریخته. اینک زخم بر صورت آقای اوباماست. خودتان نگاه کنید دیگر! او در سازمان ملل از خیلی چیزها کوتاه آمد، اما روحانی هر آنچه گفت، اعم از نبرد و نرمش، «قهرمانانه» بود. «ما در شرایط صلح امام حسن‌(ع) نیستیم» به این معنی است که هرگز با قلت یار دومین امام‌مان مواجه نیستیم و «اگر دشمن فشار بیاورد حادثه کربلا تکرار می‌شود» به این معنی است که انقلاب اسلامی آنقدر قدرت دارد که از سازش با دشمن بی‌نیاز باشد. لیکن «ما امروز در شرایط خیبر و بدر هستیم» به خوبی نشان می‌دهد که در «عاشورای انقلاب اسلامی» حادثه کربلا به گونه دیگری رخ می‌دهد. نه آن گونه که در «۱۰/ ۱/ ۶۱» قمری رخ داد؛ بل، همان گونه که بارها پیش از این تجربه شده، مثل «۱۰/ ۲/ ۶۱» شمسی، شب شروع فتح عظمای خرمشهر.

*** *** ***

فی الحال عروسی در «کوی مقاومت» است و عزا در «بن بست سازش» اما هنوز هم زود است بفهمیم ولی امر با «نرمش قهرمانانه» چه زخمی بر صورت بطالین عالم نشانده. بگذریم که برای ما «امر مولا» در هر صورت «امر اولا» است، دائر بر هر چه می‌خواهد باشد. ما امتداد همان نسلیم که در شعاع ولایت معصوم، پیمان با ولی فقیه بسته بودند، چه روز اول جنگ، چه روز قبول قطعنامه، لیکن حتی روز قبول قطعنامه هم روز آخر جنگ نبود! تا ما ماییم و امریکا، امریکا، «جنگ فقر و غنا» ادامه دارد. «جنگ جنگ تا پیروزی» ادامه دارد. برای این «نبرد قهرمانانه» گاهی البته «نرمش قهرمانانه» لازم است. کشتی‌گیر ماهر فقط به نیت گرفتن مچ پای حریف خم می‌شود. این اما بار اول و آخر نبود که جمهوری اسلامی در صحن سازمان ملل مچ ایادی کاخ سفید را می‌گیرد. جناب پرزیدنت! فتوای دیگر «رهبر معظم» را گوش کن؛ «ملت‌های مؤمن، هوشیار و با استقامت در زمان متناسب، قطعاً و یقیناً از یاری پروردگار برخوردار می‌شوند و این حقیقت، سنت تغییرناپذیر الهی است و بر اساس همین سنت الهی، ملت ایران در این مرحله و همه مراحل دیگر بر دشمنان خود پیروز خواهد شد. . . اگر ملت عزیز و جوانان خوش‌روحیه و پرتوان ایران، مسیر خود را با پایداری ادامه دهند، بدون شک و بر اساس سنت صادق الهی در زمان مناسب، همه آمال، آرزوها و شعارهای «ملی، اسلامی و جهانی» آنان تحقق پیدا می‌کند، مسیر تاریخ عوض می‌شود و زمینه‌های ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) فراهم خواهد شد.»

جوان/ ۶ مهر ۱۳۹۲

منبع:قدیانی دات آی آر