-1 از قدیم گفته اند «گرهی که با دست می توان گشود، را به دندان نمی سپارند». دست و دندان را هر کودکی تشخیص می دهد از میان میمه و کاشان. به لحاظ قرابت فرهنگی نیز قصه از همین نوع است.

2- مردم منطقه باید تعصبات شهری و خیابانی و کوچه ای و محله ای را از سر به در کنند. واقعیت این است که مردم 15 کیلومتر مربع، آن قدر منافع مشترک دارند یا می توانند داشته باشند که یاریشان کند سعادتشان را به مسلخ جنگ های نابخردانه یا حتی بخردانه تاریخی نبرند! امروز هر قدمی که در جوشقان به سمت پیشرفت و ترقی برداشته شود، میمه از آن سود می برد و بالعکس.

3- موضع گیری شجاعانه و قاطعانه رئیس شورای شهر جوشقان در مصاحبه با فارس، ستودنی است. اگرچه خیلی زودتر از اینها منتظر چنین توفندگی های رسانه ای توسط حقوقبانان مردم بودیم و اگرچه بیش از اینها می شد بر روی «از رنجی که می بریم» از کاشان مانور فکری و منطقی داد. ماهی را اما هرگاه بگیری از آب تازه است. به ویژه که آب این ماهی به برداری متعفن از رنگ خودخواهی و بوی منفعت طلبی و تمرکزگرایی کاشانیها  بدل شده باشد.

4- البته در دارالمومنین کاشان، کم نیستند هنوز کسانی که صداقت و یک رنگی و خیرخواهی داشته باشند و میزشان، همه چیزشان نشده باشد. نمونه اش هم عضو شورای شهر کاشان که در مصاحبه با فارس گفته است:« در صورت بی‌توجهی مسئولان شهرستان کاشان به جوشقان و کامو، آنان نیز حاضر می‌شوند از پیشینه و شهرتی که شهرستان کاشان دارد چشم‌پوشی کرده و...» و افزوده است:« علی‌رغم شهرت تاریخی و جهانی شهرستان کاشان، برخی از مسائل که مهمترین آن گرفتن امتیازات است، موجب شده از شهرستان کاشان چشم‌پوشی و خواستار الحاق به شهری دیگر را دارند.». چینش کلمات (احتمالاً ناخواسته) البته در جمله دوم به گونه ای است که مفهوم امتیاز خواهی و زیاده طلبی جوشقانی ها را القا می کند. ظلمی که در یکصد سال اخیر به جوشقان رفته است اما، حداقل ها را برآورده نساخته است تا چه رسد به «زیاده طلبی»! امتیازهای کاشانی ها هم ارزانی بخشداری قمصر که با جمعیتی کمتر از جوشقان و با قدمتی بی مقیاس با ما، بخشداری یدک می کشد و با آنکه جوشقان -مرغوبترین به لحاظ کیفی و بیشترین به لحاظ کمی- گل محمدی منطقه را دارد، در فصل گل و گلاب گردشگران به طرز کاملاً خودجوشی! سر از قمصر بر میاورند. طبیعت جوشقان که دیگر حدیث هفتاد من مثنوی است...

5-  جوشقانی ها اما در ناملایمات تاریخیشان یاد گرفته اند، که «از حول حلیم نیفتند در دیگ». قرار باشد کلی چانه زنی و کل کل و دوندگی بکنند تا پای کاشان را از کفششان در بیاورند و پایی مشابه در کفششان کنند، همان بهتر که بنشینند سنگین و رنگین در جایشان و توهین اقلیتی از مردم مذهبی و ولایتمدار کاشانی را که از سر سیری انگ دهاتی بودن و خیانت و... می زنند را به جان نخرند. قرارهای مشترکمان با هم منطقه ای ها را قبلاً هم ما و هم دوستان رسانه ای میمه ای و از جمله صبح میمه مرور کرده ایم. بخشداری حق مسلمی است که یک دفعه قمصری ها آن را از جوشقان سلب کرده اند، و قصه ی مارگزیده و ریسمان رنگارنگ...

6- فرماندار محترم کاشان که ان قلت قانونی و حقوقی جلوی پای مردمان رنج کشیده جوشقان می گذارند پاسخگو باشند تا کنون در دوران تصدی مسئولیتشان چند بار به خود جرئت داده اند از بیراهه ی کوهستانی پرپیچ و خم کاشان-جوشقان رخت سفر بربندند به مرزی ترین نقطه ی شهرستانشان که به تعبیری از نقاط استراتژیک و پر اهمیت آن است. قرار باشد نام جوشقان از روی نقشه ی جغرافیایی نصب شده در اتاق جلسات فرمانداری ویژه صرف و نحو شود، همان به که نشود. (بنده به شخصه بعد از آقای حاجی که حقاً خدمات خوبی در دوران تصدی مسئولیت فرمانداری ویژه کاشان داشتند و دفعتینی هم رنج سفر خریدند، فرماندار جدید را در جوشقان ندیده و نشنیده ام! کم از یک درصد مردم جوشقان نام فرماندارشان را می دانند. فرماندارِ صرف و نحو کنِ نامِ جوشقانِ ان قلتِ قانونی آور!) و این حضور فرماندار کف مطالبات مردم است. بگذریم که حداقل در نیم قرن اخیر، هیچ طرح و بودجه ی کلانی یارای عبور از کاشان و سپس از قمصر و البته جاده ی کوهستانی و پرچاله قمصر-جوشقان را نداشته است.

7-مردم سالاری دینی در نظام جمهوری اسلامی به گمانم به درجه ای از بلوغ رسیده است که مردم خود برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. منطق مردمان فرهنگی و فهیم جوشقان نیز پاره سنگ برنداشته که قصه ی گره و دست و دندان را بخوانند که فقط خوانده باشند! اکنون نوبت عمل است و انعطاف بوروکراتیک نظام جمهوری اسلامی همان قدر که قادر است در فاصله ی 90 کیلومتری از قم به کاشان استانداری اعطاء نماید، همان قدر و البته کمی بیشتر مصلحت مردمان رنج کشیده جوشقان را در پیوستن به هم فرهنگان و هم زبانانشان در میمه یاری می کند. و این حق مسلم مردم بزرگ جوشقان است که پای پیش نهند و از حقوق پایمال شده شان بپرسند و ناپدری پدر نامهربان به نام کاشان را در دادگاه وجدان و قانون استیضاح کنند و رمق را بگیرند از مشتی اپورتونیست!

8- امید است شهر دارالمومنین کاشان نیز خود را از این سوء مدیریت ها نجات دهد تا یک روز آران و بیدگل از آنها ناخشنود نشود و روز دیگر جوشقان. ما از صمیم قلب به مردمان خوب کاشان که شهره ی عام و خاصند در ایران به تشرع و دینداری و خونگرمی، مهر می ورزیم و مطمئنیم که از قلب های مهربان این مردمان خودخواهی و تمرکز محوری و به مسلخ بردن منافع مردمان رنج کشیده ای چون مردمان جوشقان، فرسنگ ها به دور است.

9-امید است مسئولان شهرمان، شهر میمه، نماینده محترم و خدوم برخوار و میمه، و نماینده نطنز و بادرود با رعایت بی طرفی و در نظر گرفتن مصلحت مردمان منطقه، پیگیر جدی این مسئله باشند تا در پیچ و تاب تاریخی، نام نیکی برای خود دست و پا کنند و دعای خیر مردمان قناعت پیشه منطقه همراهشان گردد. ان شاءالله


پی نوشت: پس از درج این مطلب بازخوردهای متفاوتی در فضای رسانه ای شهرمان شکل گرفت؛ از برخی تیکه پرانی ها و کنایه پردازی ها که بگذریم؛ استقبال می کنیم از تضارب همه ی آراء و اندیشه های مختلف هم شهریان. از شهری چون جوشقان با مردمی بزرگ و فکور انتظار هم جز این نیست که افکار و عقاید مختلفشان در فضای رسانه، نمود پیدا کند. امیدواریم این تضارب آراء در نیل به بهترین تصمیم، یاریمان کند:

هم ولایتی-کاشان یا میمه؟ 

گل سرخ-فیلم سینمایی"جدایی جوشقان از کاشان" اکران می شود یا توقیف؟